مخلصین له الدین
هم تازه رویم هم خجل هم شادمان هم تنگ دل کز عهده بیرون آمدن نتوانم این انعام را
سکوت کنم بهتر است....
سکوت کنم بهتر است لیکن چه کنم که دلم مالا مال از خون است واینجا کمی از سید مرتضی گفتن خوش است.آرام بود برای خدا خشمگین بود برای خدا.لیک چه کنیم که این غول غضب بس است که یک مرد را از دین بیندازد.سید مرتضی وضو می گرفت و می نشست و می نوشید و می نوشت. چه نشستنی!!چه نوشیدنی!!چه نوشتنی!!!می نشست در حالی که با وضو بود با دست هایی که هنوز خیس از آب وضو بود و رو به قبله می نشست و قلم بدست می گرفت و از دریای الهی می نوشید و فقط عامل نوشتن متن هایش بود. بار دیگر مثل همیشه نمی توانم شگفتی ام را پنهان کنم که خودش گفت که فقط واسطه ی نوشتن نوشته هایش است و متون از جای دیگری می آید.
عزیزان من!!!!!!!!!!!
ما کجا سید مرتضی کجا؟
باز با خود می گویم سکوت کنم بهتر است لیکن باز دل پر است. سید مرتضی حتی حاضر نبود به دیدار آقا برود که نکند اخلاصش برای خدا زیر سوال برود.حقیقتا مخلص له الدین. گفتند بیا که اگر حضرت آقا گفت این متون را که می خواند نمی توانیم بگوییم جلسه را نیامده است. گفت خیلی خوب می آیم به شرطی که اسم من را نبرید.رفتند و آقا گفت . آن ها گفتند :سید مرتضی آوینی...!
عزیزان من !!!!!!!
ما کجا و سید مرتضی کجا؟
همان که گفت :
من هرگز اجازه نمی دهم که صدای
حــاج همـــت
در درونم گم شود ،این سردار خیبر، قلعه قلب مرا نیز فتح کرده است.
سید مرتضی همان بود که 5سال قبل از شهادت بر سر قضیه ی شهادت حجاج ایرانی اجازه ی شهادت به فرشتگان نداد، 5سال همچون شمعی در انتظار شهادت سوخت....باز هنگام شهادت می گفت یا فاطمه زهرا یا فاطمه زهرا....
نماز شبش را بگویم که فرزندانش صبح ها او را خوابیده بر سجاده می دیدند
عزیزان من !!!!!
ما کجا سید مرتضی آوینی کجا؟
اینجا دیگر ادامه نمی دهم.بابش نیامد و......
خلاصه کنم دوستان من
مخلصین له الدین
صلاح کار کجا و من خراب کجا ببین تفاوت ره کز کجاست تا بکجا
لحظه ی شهادت چه زیبا.. همان لحظه ای بود که خودش گفت شهدا به استقبالم آمدند...
خون دادن برای امام خمینی زیباست اما خون دل خوردن برای امام خامنه ای از آن زیبا تر است.
شهید آوینی
عجیب بود تا وقتی که عکس لحظه ی شهادتش را برنداشتم نگذاشت مطلب بالا بیاید.