یادداشت روز

بر آن شدم دغدغه هایم را روی کاغذ بیاورم.

یادداشت روز

بر آن شدم دغدغه هایم را روی کاغذ بیاورم.

یادداشت روز

«من المؤمنین رجال صدقواماعاهدواالله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر ومابدلواتبدیلا...»
درمیان مؤمنان ،مردانی هستند که برسرعهد وپیمانی که با خدا بستند ،صادقانه ایستاده اند ، بعضی از آنها پیمان خود را به آخر رسانده ودر راه خدا شربت شهادت نو شیدند و بعضی دیگر در انتظارند و هرگز تغییرو تبدیلی در عهد وپیمان خود نداده اند...
احزاب/23...

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۲۷ بهمن ۹۶، ۰۱:۴۹ - پروژه هوش مصنوعی
    عالی
پیوندها

این حادثه ی عظیم، یعنی حادثه ی عاشورا از دو جهت قابل تامل و تدبر است.جهت اول درس های عاشوراست،عاشورا پیام هایی دارد،درس هایی دارد.جهت دوم عبرت های عاشوراست.عاشورا یک صحنه ی عبرت است.یعنی چه عبرت بگیرد؟ یعنی خود را با آن وضعیت مقایسه کند،بفهمد درچه حالی است،در چه وضعیتی است،چه چیزی او را تهدید می کند،چه چیزی برای اولازم است.این را می گویند عبرت.این هم نوع دیگری درس است،اما درس از راه عبرت گیری.


حضرت آقا آیت الله خامنه ای(روحی فداه)


امام حسین ( ع ) از میان اصحاب خود بیرون آمده و نزدیک دشمن شد و خواست که ساکت شوند . ولی آنها نپذیرفتند . سپس فرمود : ((وای بر شما ! چرا خاموش نمی شوید تا گفتارم را بشنوید ؟ من شما را به راه رشد فرا می خوانم هر که پیرویم کند از راه یافتگان و هر که سرپیچی ام کند ، از هلاک شدگان خواهد بود . شماها که به سخن من گوش نمی دهید و از من نافرمانی می کنید شکم هایتان از حرام پر شده است و قلب هایتان مهر نهاده شده است . وای بر شما چرا گوش نمی دهید ؟ چرا ساکت نمی شوید ؟ ))


عزیزان من،بنظر بنده این قضیه ی لقمه ی حرام اصلی ترین عبرت عاشوراست.یک جمله ی دیگر از حضرت آقا را بخوانید به بحث کمک می کند.


چه شد همان جامعه ی اسلامی ای که در مسجد آن،در معبر آن صوت تلاوت قرآن بلند بود،همین جامعه ،همین کشور ،همین شهرها  کارشان به جایی برسد آنقدر از اسلام دور بشوند که کسی مثل یزید بر آن ها حکومت کند،وضعی پیش بیاید که کسی مثل حسین بن علی (ع) ببیند که چاره ای ندارد،جز این فداکاری عظیم که بی نظیر است این فداکاری در تاریخ.چه شد که به آنجا رسیدند؟ این آن عبرت هست.


حضرت آقا آیت الله خامنه ای(روحی فداه)


الهی که تک تکتون در رکاب آقا امام زمان شهید بشید.برادران،خواهران،دوستان ورفقا باور کنید آخر حرام خوری عقب افتادن ظهوره.وچون در روایات داریم که اگر ما خیلی خائن باشیم و نتونیم مقدماتش رو آماده کنیم،خود آقا می آیند.اون موقع اگر مراقب لقمه ی خودمون نباشیم،با آقا امام زمان محاربه خواهیم کرد..الله اکبر..به قول آقای بهجت خداوند توفیق دهد به سمت آقا تیر نندازیم.


عزیزان من مراقب این مساله باشید(فقط قدم به قدم اول خانواده ی خودتون...بعد اقوام و خویشان)


1.آیا خمس  یا زکات(در مورد زکات اگر تعلق می گیرد.)را می دهند؟آیا می دانید بدترین مال ها در نزد خدا مالی است که حق خداوند از آن خارج نشده باشد؟


2.چه وام هایی میگیرند؟آیا سود بانکی میگیرن؟آیا می دونین اگر قسط وام عقب بیافته یه چیزی به نام دیر کرد روش می خوره؟آیا می دونید اگر به نیت سود پول توی بانک بگذارید حرامه؟آیا می دونید هر دوی این حالت ربا است و ربا طبق نص صریح قرآن محاربه با خدا ورسول است؟


فان لم تفعلوا فاذنوا بحرب من الله و رسوله و ان تبتم فلکم رؤس اموالکم لاتظلمون و لاتظلمون» ) 

  

اگر دست از رباخواری نکشید، بدانید که با خدا و رسول او به جنگ برخاسته اید و اگر توبه کنید، اصل سرمایه از آن شماست. در این صورت نه ستم کرده اید و نه ستم شده اید.


3.آیا می دانید رشوه گیر و رشوه دهنده چه وضعی دارند؟


مسأله رشوه در اسلام به قدری مهم است که امام صادق (ع) درباره آن می فرماید«وامّا الرّشا فی الحکم فهو الکفر بالله العظیم-رشوه در قضاوت،کفر به خداوند بزرگ است»

در قرآن کریم آیه ای که به صورت خاص به مسأله رشوه می پردازد آیه ۱۸۸ سوره بقره است که می فرماید: «اموال یکدیگر را باطل در میان خود نخورید و برای خوردن بخشی از اموال به مردم گناه قسمتی از آن را به عنوان رشوه به قضاوت ندهید،در حالی که می دانید این کار گناه بزرگ است»



جالبه یه داستانی که یه عالمی سر منبری تعریف می کرد براتون بگم.


می گفت از فرزند یه عالمی شنیدم که پدرش با مسئول آستان قدس قبل انقلاب که از طرف شاه منصوب شده بود با هم رفتن به هند.اونجا دیدند که چند تن از مرتاض ها داشتن فضولات انسانی می خوردن.این مسئول به این ها اعتراض کرده بود که دارید چی می خورید؟حالمو بهم زدید.مرتاض بهش گفت:این چیزایی که من میخورم از اون مالی که از حرم اون آقا تو میخوری سالم تره.(منظورش اینه که داره مال مردم رو میخوره)


عزیزان من ببینید تو خونه ی خودمون واقواممون اگر دقت نکنیم چی می خوریم.


الله اکبر....خدا رحم کنه.


کرم انسان در ایمان و هجرت و جهاد است،و هجرت مقدمه ی جهاد فی سبیل الله.هجرت،هجرت از سنگینی هاست و جاذبه هایی که تو را به خاک می چسباند.چکمه هایت را بپوش،ره توشه ات را بردارو هجرت کن.حضرت امام حسین(ع) در صحرای کربلا انتظار تو را می کشد.


سید مرتضی آوینی



 



 

۱۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۲ ، ۰۳:۲۸
سید مرتضی موسوی نژاد

در مصر چه می گذرد؟!

پنجشنبه, ۲۷ تیر ۱۳۹۲، ۰۲:۳۴ ق.ظ

بی شک اتفاقات مصر درس عبرتی برای همگان در طول تاریخ خواهد بود،جایی که تعجب همگان را برانگیخت و همه را دست به دهان گزیده به حال خود رها کرد.

در این مجال ارائه دادن سه مساله لازم می نماید:

1.اول اینکه کودتا علیه مرسی چگونه بود؟

2.معرفی گروه های تاثیر گذار در فضا.

3.جبهه بندی فوق العاده عجیب و پیچیده ی کشورهای مختلف جهان

چگونگی شکل گیری کودتا:

به نظر می رسد بعد از پیروزی ضعیف مرسی بر شفیق در انتخابات ریاست جمهوری، بزرگترین اشتباه مرسی پیگیری محاکمه ی شفیق بود که نزدیک به نیمی از آراء مردم را داشت،بطوری که شفیق به خارج از مصر گریخت و همچنین درگیری های مختلف با سیستم قضایی باعث شد که نوعی فضای دیکتاتوری در فضای کشور نسبت به مرسی برداشت شود.از آن طرف اخوان گرایی و تنها اتحاد با حزب النور که بلافاصله بعد از سقوط مرسی او را رها کردند،مخالفت ها را علیه او و حزب متبوعش بسیار افزایش داد.از طرف دیگر برای حفظ حمایت های مالی قطر،عربستان و حزب النور تحرکات علیه تشیع را نیز رها نشده بود. بنابراین بلافاصله بعد از سخنرانی در جمع سلفیان که در آن علیه حزب الله لبنان به دلیل حضور در سوریه انتقاد کرده بود، سلفیان در نیمه ی شعبان به طرز وحشیانه ای شیخ شحاته مدرس شیعی مذهب الازهر را شهید کردند.

اما برای اولین بار بود که شیعیان در دو شهر البحیره و قاهره تظاهرات کردند که بلافاصله انقلابیون که با اعلام پبروزی مرسی در انتخابات ریاست جمهوری به شادی پرداختند،این بار علیه او به شیعیان پبوستند و خواستار استعفای مرسی شدند.بدون فوت وقت لیبرال ها و ملی گرایان نیز به تظاهرات پیوستند تا این بار جمعیت حامی مرسی کمتر از جمعیت مخالفانش باشد.

 اما این بار ارتش علیه مرسی وارد شد و با دستگیری او به نفع خودش و مخالفان کار را تمام کرد و کودتا علیه مرسی با موفقیت به پایان رسید. از آن طرف اخوان المسلمین نیز تهدید به تشکیل ارتش آزاد مصر کرده است،که بوی جنگ خونین از آن به مشام می رسد،شاید شبیه آنچه درسوریه طی دوسال گذشته در جریان است.برای آنچه که اتفاق می افتد باید منتظر گذر زمان بود.

گروه های تاثیرگذار در فضای مصر:

1.اخوان المسلمین: اخوان‌المسلمین قدیمی‌ترین و بزرگ‌ترین گروه سیاسی اسلامی است که در سال ۱۹۲۸ میلادی (۱۳۰۷ شمسی، ۱۳۴۷ قمری) در شهر اسماعیلیه مصر به رهبری حسن البنا بنیان نهاده شد و سپس فعالیت خود را به دیگر کشورهای عربی و اسلامی گسترش داد. دو راه حل در مقابل این گروه در شرایط فعلی وجود دارد.اولا به مانند القاعده گروهی تروریستی شود و دوم اینکه بعد از شروع انتخابات های بعدی به روند دموکراتیک!!پس از کودتا باز گردد.

2.حزب النور:حزبی سلفی متاثر از عربستان که با دلارهای عربستان می گردد.این گروه پس از کودتا بلافاصله اعلام آمادگی خود را برای حضور در دولت جدید اعلام کرد.

3.انقلابیون:کسانی که در روزهای اولیه ی انقلاب مصر فعال بودند و در میدان التحریر در حال فعالیت بودند و نقش بارزی در سقوط مبارک داشتند و کهعموما بدلیل عدم اتحاد در انتخابات مجلس به جایی نرسیدند.

4.ناصری ها(ملی گرایی و ناسیونال گرایی عربی):کسانی که بر آرمان جمال عبدالناصر هستند و معتقدند که باید بدنبال اتحاد عربی باشند.

5.لیبرال ها:گروهی که علیه مرسی بودند و شگفتی عدم هماهنگی آن ها در این بازه ی زمانی با آمریکا بود،که بدلیل عدم وفاداری آمریکا به آن ها بود،که این رفتار آمریکا برای لیبرال های وطنی خودمان به مثابه عبرت باید باشد.

واکنش کشورهای مختلف جهان نسبت به تحولات مصر:

جمهوری اسلامی ایران:

 وزارت خارجه مداخله ی نظامی ارتش را در روند دموکراتیک را محکوم کرد.


اتحادیه اروپا:
اتحادیه اروپا خواستار بازگشت سریع مصر به روند دموکراسی شد
.
کاترین اشتون، مسئول روابط خارجی اتحادیه اروپا در این باره گفت: "من تمام طرفها را به بازگشت سریع به فرآیند دموکراسی تشویق می کنم، فرآیندی که شامل برگزاری انتخابات آزاد و منصفانه ریاست جمهوری و مجلس و تصویب قانون اساسی است. این اموری است که باید برای بازگشت کشور به روند دموکراسی انجام پذیرد.
فرانسه
لورین فابیوس وزیر امور خارجه فرانسه خواستار اعلام رسمی برگزاری انتخابات در دوره انتقالی و پس از عزل مرسی از قدرت شد. وی در این زمینه نوشت: "در شرایطی که به شدت در حال وخامت است و با وجود تنش های جدی در مصر، پس از دوره انتقالی باید برگزاری انتخابات اعلام رسمی شود."
عربستان سعودی
ملک عبدلله پادشاه عربستان سعودی با ارسال پیامی به عدلی منصور رئیس جمهور موقت مصر، به وی تبریک گفت. وی در این پیام آورده است: "به نام مردم عربستان سعودی از جانب من، ما رهبری شما بر مصر در این شرایط بحرانی از تاریخش را تبریک می گوییم. ما به درگاه خدا دعا می کنیم تا به شما در تحمل مسئولیت به منظور تحقق خواست ملت برادر ما مصر یاری رساند."
سوریه
بشار اسد رئیس جمهور سوریه با تجلیل از تظاهرات مصری ها علیه رهبرانشان، عزل مرسی از قدرت را پایانی بر چیزی دانست که در این کشور با عنوان اسلام سیاسی نام گرفته است. اسد در ادامه تصریح کرد، مصریان به دروغهای اخوان المسلمین پی بردند.
البته بشار اسد رفتار سیاسی  ایران و حزب الله را به عنوان رفتارهای صحیح اسلامی با مردم قلمداد کرد.
امارات متحده عربی
امارات تغییرات در مصر را خوشامد گفت و نیروهای نظامی مصر را ستود. عبدلله بن زاید آل نهیان، وزیر امور خارجه این کشور از اعتماد کاملش به توانایی ملت بزرگ مصر برای برای گذر از شرایط سخت کنونی خبر داد.
پادشاهی برتانیا
بریتانیا همه را به آرامش دعوت کرد اما از نامیدن دخالت ارتش در امور با عنوان کودتای نظامی سرباز زد.
هیگ افزود: " پاسخ به درخواست مردم مصر برای سرعت بخشی به پیشرفت اقتصادی و سیاسی حیاتی است. این پاسخ باید با برگزاری انتخابات عادلانه زودرس و دولت برخوردار از حمایت مردمی اتفاق افتد."
ایالات متحده امریکا
وزارت خارجه امریکا نگرانی خود از مداخله نظامی در مصر را اعلام کرد. همچنین باراک اوباما با انتشار بیانیه ای نگرانی خود از تصمیم ارتش برای عزل مرسی را اعلام کرد.
آلمان
گیدو وسترول وزیر امور خارجه آلمان نیز دخالت نظامیان در امور سیاسی مصر را "گامی اساسی رو به عقب برای دموکراسی در مصر" دانست و همه را به گفتگوی سیاسی و حل بحران به وسیله راهکارهای سیاسی دعوت کرد.

ترکیه:مرسی همچنان رئیس جمهور مصر است.

نتیجه گیری نهایی:

آمریکا که با مرسی بر سر اسرائیل و امنیت کانال سوئز کنار آمده بود در حال حاضر نگران است.آلمان و انگلیس نیز پیروی در این موضع گیری را انتخاب کردند.

اتحادیه ی اروپا و فرانسه که رابطه ی خوبی با اسلام اخوانی برقرار نکرده بودند، نیز خوشحال از سقوط مرسی هستند.

ترکیه نیز که یکی از متحدان خود علیه بشار از دست داده است نگران است این اتفاق  برای خود او بیفتد و ازآن طرف سوریه نیز خوشحال از اینکه تا مدتی نگرانی نسبت به یکی از دشمنان خود (اخوان المسلمین)ندارد.

ایران نیز نگران قوت گرفتن پایان یافتن شعار اسلام سیاسی مصر هست و با احترام به رای مردم مصر خواستار روند دموکراتیک در مصر هست.

عربستان نیز خوشحال از کاهش قدرت قطر در مصر 7میلیارد دلار به ارتش مصر کمک کرد تا در تحولات جدید مصر بتواند نقشی ایفا کند.

همین مطلب در خبرنامه ی دانشجویان




۸ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۹۲ ، ۰۲:۳۴
سید مرتضی موسوی نژاد

بدون مقدمه باید بگویم در حد پاسخ گویی بدون نقصان به این مسئله نیستم،لیکن چون این مسئله ذهن مرا سخت به خود مشغول کرده است،مایلم این مسئله را بدون پاسخ نگذارم.

نخست:بی شک شهدا ارتباط هایی با چهارده معصوم برقرار می کردند....به کرات این مسئله قبل از شهادت حس شده است،لیکن به خاطر تواضع آن ها،بیان نمی شده است.البته بعد از شهادت دوستان نزدیک شهدا به این مسئله اشاره کردند.همانند مادر غریب تمام اعصار حضرت فاطمه زهرا (س) با شهید برونسی و همچنین شهید آوینی که صراحتا دوستان او از این ارتباط به پارتی بازی برای سادات نام می بردند.

دوم:ارتباط معنادار با شهدایی که قبل از آن ها شهید شدند.این ارتباط تا به حدی بود که تا لحظه ای که رزمنده ای شهید می شود،در عشق شهادت می سوزد و نهایتا  سبک می شود و به سمت خدا می رود.

سوم:ارتباطی که شهدا اصولا با ولایت فقیه برقرار می کنند،نه تنها به اندازه ی سرسوزنی برای آن ها غوطه وری در شک را بوجود نمی آورد بلکه لحظه ای شک در مقوله ی ولایت فقیه را همچون سال ها عقب نشینی می دانند.همچون عشق شهید همت به امام (ره) که گاه بی گاه به این مطلب اشاره می کرد که خدا روزی را نیاورد که امام در دنیا نباشد و من در دنیای خاکی باشم.

چهارم:تقوا و ورع که حاصل تهذیب نفس تهذیب نفس نیز نتیجه ی نماز شب و تضرع شبانه است.کما اینکه همرزمان شهید صمدیان که برخی امروز در رنگ های دنیا غوطه ورند،که خود رنگی شده اند،اعتراف دارند که تفاوت آن ها با علی صمدیان همین ادعیه ی کمیل و توسل شبانه بود و این بود که او شهید شد و ما اسیر خاک شدیم.

پنجم:مقوله ی حلال خوری یکی دیگر از علل اصلی شهادت مردان خداست.اگر لقمه ی حلال اینان نبود،دیگر مسئله ی تقوا قابل مطرح شدن نبود.حساسیت بر خمس و مسئله ی وام  و بطور کلی دوری از تمام زندان ها و بردگی های مالی دنیا که انسان را زا آزادی حقیقی دور می کند.

ششم:مکارم اخلاق.آری اخلاقیات اصیل باعث می شود که هر فرد با هر اعتقادی به شخص شهید قبل از شهادت نزدیک شود و ظاهرا این فرمولی ثابت است که هرچه کمتر دل بشکنی ،به شهادت نزدیکتر می شوی و هرچه دل سخت تر باشی،از پرواز دورتر می باشی.

هفتم: بی رنگی و دوری از تمامی تعلقات دنیا.آنچه که نبودن در چشم است.آن چه شمع محفل نبودن است.آنچه دوری از ریاست و القاب است.آنچه دوری از دوربین های فیلم برداری است و نهایتا آنچه دوری از رنگ های دنیا است.

هشتم:شهدا هیچ وقت نمی گفتند:فعلا وقت شهادت نیست یا اینجا و آن جا مکان شهادت نیست،زیرا می دانستند،اگر بخواهند برای خدای متعال تعیین تکلیف کنند،این توفیق از برای آن ها نخواهد بود.البته بوده اند شهدایی که چنین اشتباهی کردند و سال ها از قافله عقب افتادند و بالاخره  با پشیمانی زیاد بعد از سال ها به قافله ی شهدا پیوستند.

انشاءالله این مطلب تکمیل خواهد شد...  

۷ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۲ ، ۰۶:۴۹
سید مرتضی موسوی نژاد

مخلصین له الدین

سه شنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۲:۲۷ ق.ظ

هم تازه رویم هم خجل هم شادمان هم تنگ دل                  کز عهده بیرون آمدن نتوانم این انعام را

سکوت کنم بهتر است....

سکوت کنم بهتر است لیکن چه کنم که دلم مالا مال از خون است واینجا کمی از سید مرتضی گفتن خوش است.آرام بود برای خدا خشمگین بود برای خدا.لیک چه کنیم که این غول غضب بس است که یک مرد را از دین بیندازد.سید مرتضی وضو می گرفت  و می نشست و می نوشید و می نوشت. چه نشستنی!!چه نوشیدنی!!چه نوشتنی!!!می نشست در حالی که با وضو بود با دست هایی که هنوز خیس از آب وضو بود و رو به قبله می نشست و قلم بدست می گرفت و از دریای الهی می نوشید و فقط عامل نوشتن متن هایش بود. بار دیگر مثل همیشه نمی توانم شگفتی ام را پنهان کنم که خودش گفت که فقط واسطه ی نوشتن نوشته هایش است و متون از جای دیگری می آید.

عزیزان من!!!!!!!!!!!

ما کجا سید مرتضی کجا؟

باز با خود می گویم سکوت کنم بهتر است لیکن باز دل پر است. سید مرتضی حتی حاضر نبود به دیدار آقا برود که نکند اخلاصش برای خدا زیر سوال برود.حقیقتا مخلص له الدین. گفتند بیا که اگر حضرت آقا گفت این متون را که می خواند نمی توانیم بگوییم جلسه را نیامده است. گفت خیلی خوب می آیم به شرطی که اسم من را نبرید.رفتند و آقا گفت . آن ها گفتند :سید مرتضی آوینی...!

عزیزان من !!!!!!!

ما کجا و سید مرتضی کجا؟

همان که گفت :

من هرگز اجازه نمی دهم که صدای


حــاج همـــت


در درونم گم شود ،این سردار خیبر، قلعه قلب مرا نیز فتح کرده است.

سید مرتضی همان بود  که 5سال قبل از شهادت بر سر قضیه ی شهادت حجاج ایرانی اجازه ی شهادت به فرشتگان نداد، 5سال همچون شمعی در انتظار شهادت سوخت....باز هنگام شهادت می گفت یا فاطمه زهرا یا فاطمه زهرا....

نماز شبش را بگویم که فرزندانش صبح ها او را خوابیده بر سجاده می دیدند

عزیزان من !!!!!

ما کجا سید مرتضی آوینی کجا؟

اینجا دیگر ادامه نمی دهم.بابش نیامد و......

خلاصه کنم دوستان من

مخلصین له الدین

 

صلاح کار کجا و من خراب کجا      ببین تفاوت ره کز کجاست تا بکجا

 

 لحظه ی شهادت چه زیبا.. همان لحظه ای بود که خودش گفت شهدا به استقبالم آمدند...


خون دادن برای امام خمینی زیباست اما خون دل خوردن برای امام خامنه ای از آن زیبا تر است.

شهید آوینی

 

عجیب بود تا وقتی که عکس لحظه ی شهادتش را برنداشتم نگذاشت مطلب بالا بیاید.

 دریافت

۷ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۲:۲۷
سید مرتضی موسوی نژاد

1.        1.بحث عدالت بایستى به یک گفتمان نخبگانى تبدیل شود.

2.      2.نقش ادیان استثنائى است. یعنى آنچه که ادیان در طول زمان راجع به عدالت گفتند و خواستند و اهتمام کردند، بى‌نظیر و استثنائى است. در نظرات حکما و اندیشمندان، آن اهتمام ادیان مطلقاً مشاهده نمیشود……..به شهادت قرآن، ادیان هدف خودشان را عدالت قرار دادند: «لقد ارسلنا رسلنا بالبیّنات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم النّاس بالقسط».(1) قطعاً این آیه حکم میکند بر اینکه هدف ارسال رسل و انزال کتب و آمدن بیّنات - یعنى حجتهاى متقن و غیر قابل تردیدى که پیغمبران ارائه میدهند؛ کتاب، یعنى منشور ادیان در مورد معارف، احکام و اخلاقیات؛ میزان، یعنى آن سنجه‌ها و معیارها - قیام به قسط بوده است؛ «لیقوم النّاس بالقسط». البته شکى نیست که قیام به قسط و همه‌ى آنچه که مربوط به زندگى دنیائى، اجتماعى و فردى افراد است، مقدمه‌ى آن هدف خلقت است: «و ما خلقت الجنّ و الانس الّا لیعبدون»؛(2) یعنى عبودیت. اصلاً هدف خلقت، عبد خدا شدن است؛ که بالاترین کمالات هم همین عبودیت خداست. لیکن در راه رسیدن به آن هدف، هدف نبوتها و ارسال رسل است؛ که از جمله‌ى آن، آن چیزى است که این آیه به آن تصریح میکند. البته تصریحات دیگرى هم در آیات قرآن هست که به سایر اهدافِ ارسال رسل اشاره میکند، که اینها با یکدیگر قابل جمع است. پس هدف شد عدالت. هدف نظام‌سازى، هدف تمدنها، هدف حرکت بشر در محیط جامعه، شد عدالت. در هیچ مکتب دیگرى این وجود ندارد؛ این مخصوص ادیان است.

3.      3.امروز که ما این را داریم مطرح میکنیم، اولاً به این دلیل است که میخواهیم گفتمان عدالت، یک گفتمان زنده و همواره حاضر در صحنه باشد. در میان نخبگان، در میان مسئولان، در میان مردم، بخصوص در بین نسلهاى تازه، باید عنوان عدالت و مسئله‌ى عدالت، به عنوان یک مسئله‌ى اصلى، به طور دائم مطرح باشد. یکى از اهداف این نشست و طرح موضوع عدالت در این نشست، این است.

4.      4.ما اگر بخواهیم فاصله‌ى بین آنچه که از عدالت لازم داریم و باید باشد و آن وضعیت کنونى را - وضعیتى که فعلاً مستقر است - کم کنیم، بایستى به روشها و راهکارهاى جدید و مؤثر دست پیدا کنیم. باید بدانیم شیوه‌هاى کاربردى عدالت چه چیزهائى است؛ یعنى زمان آزمون و خطا را سپرى شده بدانیم. در این سى سال، در موارد زیادى کارمان عبارت بود از آزمون و خطا؛ چه در آن دهه‌ى اول با گرایشى که آن روز وجود داشت - که بعضى از دوستان اشاره کردند - چه بعد، نقطه‌ى مقابل در دهه‌ى دوم و در خلال اینها، روشها و رویکردهاى گوناگونى دیده شده. دیگر صلاح نیست ما اینجور عمل کنیم. باید بنشینیم روشهاى متقن و مبتنى بر تعاریف متقن را پیدا کنیم، تشخیص بدهیم، روى آنها مستقر شویم و حرکت کنیم.

5.      5.امروز کشور در مسیر پیشرفتهاى جهشى است؛ این یک واقعیتى است. خوشبختانه حرکت کشور به سمت پیشرفت - به معناى عام - یک حرکت سریعى است. امروز با بیست سال قبل حقاً قابل مقایسه نیست. امروز حرکتِ رو به پیشرفت ما جهشى است. در موقعیتى که یک چنین حرکتهاى جهشى به وجود مى‌آید، احتیاج به تصمیم‌گیرى‌هاى بزرگ است؛ باید تصمیم‌گیرى‌هاى بزرگى انجام بگیرد. خب، اگر چنانچه در این تصمیم‌گیرى‌هاى بزرگ، عنصر عدالت مغفولٌ‌عنه باقى بماند، آن وقت ضررها و ضایعاتش غیر قابل محاسبه خواهد بود. لذا امروز بخصوص باید توجه به عدالت زیاد باشد؛ بخصوص رابطه‌ى پیشرفت و عدالت مشخص شود.

6.      6.ما براى استنباط، شیوه‌ها، متدها و روشهاى علمىِ تجربه‌ى شده‌ى کاملاً حساب‌شده‌اى داریم؛ از اینها باید استفاده شود. بنابراین در مرحله‌ى نظرى و نظریه‌سازى، باید از منابع اسلامى و از متون اسلامى، نظریه‌ى ناب اسلام در باب عدالت به دست بیاید. من تکیه‌ام در این نکته این است که نمیخواهیم از مونتاژ و کنار هم چیدن نظریات گوناگونِ متفکرین و حکمائى که در این زمینه حرف زدند، یک نظریه به وجود بیاوریم و تولید کنیم. یعنى در این قضیه باید جداً از التقاط جلوگیرى کرد، باید پرهیز کرد. در موارد متعددى ما دچار این اشتباه شدیم. بدون اینکه بخواهیم، در مرداب التقاط لغزیدیم. بیرون آمدنش خیلى سخت خواهد بود.

7.      7.البته بدیهى است که علت اینکه میگوئیم نظریه‌ى اسلامى باید خالص و ناب باشد، این است که مسئله‌ى عدالت مبتنى است بر پایه‌ها و مبانى هستى‌شناسى و معرفت‌شناسى و پایه‌هاى اساسى؛ و اگر بخواهیم به نظریات غربى - که عمدتاً آنهاست - استناد کنیم، در واقع تکیه کردیم به مبانى فلسفى‌اى که قبول نداریم و نمیتوانیم آنها را بپذیریم، که همان نظرات هستى‌شناسى است.

8.      8.از نظر اسلام، عدالت‌ورزى یک وظیفه‌ى الهى است؛ در حالى که در مکاتب غربى اینجور نیست. در مکاتب غربى به اشکال مختلف عدالت مطرح میشود - در سوسیالیسم یک جور، در لیبرالیسم یک جور - با همه‌ى تطورات و شکلهاى گوناگونى که این مکاتب داشته‌اند. در هیچکدام از اینها، نگاه به عدالت، یک نگاه بنیانى و اساسى و مبتنى بر ارزشهاى اصولى مثل دین و مثل اسلام نیست.

9.      9.تضارب آراء لازم است؛ لیکن در نهایت اداره‌ى کشور نیاز دارد به اینکه به یک جمع‌بندى قوى و متقن و مستدل در باب عدالت اجتماعى برسد که بتواند بر اساس آن جمع‌بندى، برنامه‌هاى بلندمدت را طراحى کند. البته بعد از آنکه به این جمع‌بندى  رسیدیم، باز پژوهشهاى تازه‌اى شروع خواهد شد براى اینکه شیوه‌ها را پیدا کنید؛ یعنى پژوهشهاى کاربردى. 

10.  10.من مطلبى را که یکى از آقایان گفتند، قبول دارم که روشها مطمئناً از اهداف تأثیرپذیر هستند - در این شکى نیست - اما این معنایش این نیست که ما از روشها و تجربه‌هاى دیگران هیچ نتوانیم استفاده کنیم؛ نه، بلاشک میتوانیم استفاده کنیم. اینجا در بخش پژوهشهاى کاربردى، نوبت استفاده‌ى از تجربیاتى است که دیگران انجام داده‌اند. فرض کنید در زمینه‌ى بانکدارى یا در هر زمینه‌ى دیگرى در مسائل اقتصادى، یا در بحثهاى اجتماعى به یک شکل دیگرى، یا در بحثهاى قضائى به یک صورت دیگرى، تجربه‌اى را یک ملتى انجام داده و با آن تجربه مدتى را گذرانده، آثارش هم مشخص است؛ خب، از این میشود استفاده کرد؛ این هیچ اشکالى ندارد. بنابراین از تجربه‌هاى دیگران بایستى بهره برد.

11.  11.ما عدالت‌پژوهى را در حوزه و دانشگاه به عنوان یک رشته‌ى تعریف شده‌ى علمى بشناسیم، که این امروز وجود ندارد؛ نه در حوزه وجود دارد، نه در دانشگاه.... چه اشکالى دارد که در حوزه‌ى علمیه - که خب، بحمداللَّه فضلاى برجسته‌اى در جلسه حضور دارند - یکى از بخشهائى که یک فقیه در درس فقه استدلالىِ خودش دنبال میکند، مسئله‌ى عدالت باشد؛ «کتاب العدالة»؟ این غیر از آن بحث عدالتى است که اشاره کردند شیخ (علیه الرّحمة) فرموده‌اند؛ آن بحث دیگرى است. در باب عدالت اجتماعى بحث شود؛ بحث فقهىِ قوى. در دانشگاه یک دانشِ میان‌رشته‌اى به وجود بیاید و تعریف شود؛ بحث شود، کار شود، روى آن به طور مستقل سرمایه‌گذارى شود. به نظر من، این در عرصه‌ى نظرى یک کار لازمى است؛ هم نظریه‌پردازى را گسترش میدهد، هم نیروهاى توانمندى را در این عرصه تربیت میکند.

12ی 12. تعیین شاخصهاى عدالت. یکى از کارهاى مهم نظرى ما این است که شاخصهاى عدالت را پیدا کنیم. خب، امروز شاخصهائى که در غرب مطرح است، به طور مشروط قابل قبول است؛ بعضى‌اش مطلقاً شاخص نیست، بعضى شاخصهاى ناقصى است، بعضى در شرائطى ممکن است شاخص باشد. ما باید بنشینیم مستقلاً شاخصهاى عدالت را، استقرار عدالت در جامعه را پیدا کنیم؛ یکى از بخشهاى مهم کار این است. البته در عرصه‌ى عمل هم خیلى کارها باید انجام بگیرد که یکى از آنها این است که عدالت را یک معیار و یک سنجه‌ى اساسى در قانونگذارى بدانیم. این نکته، قابل توجه نمایندگان محترم مجلس و شوراى نگهبان است که در قانونگذارى بالخصوص به مسئله‌ى عدالت و همچنین رصد دائمى آن توجه شود.

13.  13.در مسئله‌ى عدالت، اعتقاد به مبدأ و معاد، یک نقش اساسى دارد؛ ما از این نباید غفلت کنیم. نمیتوان توقع داشت که در جامعه عدالت به معناى حقیقى کلمه استقرار پیدا کند، در حالى که اعتقاد به مبدأ و معاد نباشد. ... اعتقاد به معاد، اعتقاد به تجسم اعمال، اعتقاد به تجسم ملکات در قیامت، خیلى تأثیر دارد. ما عادل باشیم، عدل‌خواه باشیم، عدل را ستایش کنیم، براى عدل تلاش کنیم؛ اینها در قیامت تجسم پیدا خواهد کرد. نقطه‌ى مقابلش هم همین است. این اعتقاد، به انسان نشاط میدهد، نیرو میدهد. انسان بداند که رفتار ظالمانه، حتّى اندیشه‌ى ظالمانه، در عرصه‌ى تجسم اعمال در قیامت، چه بلائى به روز او مى‌آورد، طبعاً به عدالت نزدیک میشود.

14.  14.عدالتى است در رابطه‌ى با خود، که ربطى به عدالت اجتماعى ندارد. در قرآن، ظلم به نفس در آیات متعددى تکرار شده. خب، ظلم، نقطه‌ى مقابلش عدل است. در دعاى کمیل میخوانیم: «ظلمت نفسى». در مناجات شریف شعبانیه عرض میکنیم: «قد جرت على نفسى فى النّظر لها فلها الویل ان لم تغفر لها». گناهان، لغزشها، رفتن به دنبال شهوات، رفتن به دنبال اهواء، دور شدن از توجه و تذکر و خشوع در مقابل پروردگار، ظلم به خود است. این هم یک عرصه‌ى مهمى است. ما وقتى که در باب عدالت بحث میکنیم - عدالت در روابط اجتماعى، عدالت در تشکیل نظام اجتماعى - نمیتوانیم از عدالت نسبت به خودمان غفلت کنیم. به خودمان هم باید ظلم نکنیم. به خودمان هم بایستى عدل بورزیم. نقطه‌ى مقابلِ این «قد جرت على نفسى»، همان عدل است. جور نکنیم، عدل داشته باشیم. اگر خداى متعال توفیق بدهد که ما از این ظلم اجتناب کنیم، بنده امید فراوانى دارم که توفیق خواهد داد که در محیط جامعه هم ان‌شاءاللَّه بتوانیم عدل را برقرار کنیم.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۲:۱۵
سید مرتضی موسوی نژاد

1. یک مطلب درباره‌ى این نکته است که نظام اسلامى چه خطّى را براى خود ترسیم کرده است؟ مسیرى که نظام اسلامى براى خود در نظر گرفته و فرض کرده است، چیست؟ مطلب بعدى این است که در این مسیر - که بى‌گمان از فراز و نشیبها و چالشها و افت و خیزها خالى نیست - نقش‌آفرینان اصلى چه کسانى هستند و حوزه‌ى علمیه در این میان کجا قرار دارد؛ چه نقشى دارد؛ چه نقش‌آفرینى‌اى دارد؟ مطلب سوم این است که در نظام اسلامى در حال حاضر، بر حسب طبیعت این نظام، چالشهایى هست؛ این چالشها چیست؟ نظام با چه موانعى، با چه مزاحمتهایى، احیاناً با چه معارضه‌هایى، با چه پدیدارهایى که باید با آنها مقابله کند، روبه‌روست؟ نوع تقابل با این چالشها باید مورد توجّه و تعمّق و ژرف‌اندیشى حوزویان قرار گیرد. مطلب بعدى این است که با این مقدمات، امروز واجبات روحانیت چیست؟ واجباتى داریم و مستحبّاتى - به محرّمات نمى‌پردازم - امروز واجبات روحانیت و حوزه‌ى علمیه چیست؟

2. خط کلّى نظام اسلامى، رسیدن به تمدّن اسلامى است.

3.  آرى؛ بى‌شک تمدّن اسلامى مى‌تواند وارد میدان شود و با همان شیوه‌اى که تمدّنهاى بزرگ تاریخ توانسته‌اند وارد میدان زندگى بشر شوند و منطقه‌اى را - بزرگ یا کوچک - تصرّف کنند و برکات خود یا صدمات خود را به آنها برسانند، این فرآیند پیچیده و طولانى و پُرکار را بپیماید و به آن نقطه برسد.

4. البته تمدّن اسلامى به صورت کامل در دوران ظهور حضرت بقیةاللَّه ارواحنافداه است. در دوران ظهور، تمدّن حقیقى اسلامى و دنیاى حقیقى اسلامى به وجود خواهد آمد. بعضى کسان خیال مى‌کنند دوران ظهور حضرت بقیةاللَّه، آخرِ دنیاست! من عرض مى‌کنم دوران ظهور حضرت بقیةاللَّه، اوّلِ دنیاست؛ اوّلِ شروع حرکت انسان در صراط مستقیم الهى است؛ با مانع کمتر یا بدون مانع؛ با سرعت بیشتر؛ با فراهم بودن همه‌ى امکانات براى این حرکت. اگر صراط مستقیم الهى را مثل یک جاده‌ى وسیع، مستقیم و هموارى فرض کنیم، همه‌ى انبیا در این چند هزار سال گذشته آمده‌اند تا بشر را از کوره‌راهها به این جاده برسانند. وقتى به این جاده رسید، سیرْ تندتر، همه‌جانبه‌تر، عمومى‌تر، موفقتر و بى‌ضایعات یا کم‌ضایعات‌تر خواهد بود. دوره‌ى ظهور، دوره‌اى است که بشریّت مى‌تواند نفس راحتى بکشد؛ مى‌تواند راه خدا را طى کند؛ مى‌تواند از همه‌ى استعدادهاى موجود در عالم طبیعت و در وجود انسان به شکل بهینه استفاده کند. امروز از امکانات بشر استفاده‌ى بهینه نمى‌شود؛ استعدادها ضایع و نابود مى‌شود؛ استعدادهاى طبیعى هم همین‌طور.... فعلاً نمى‌خواهیم وارد این بحث شویم؛ این بحث مجال وسیعترى مى‌طلبد.

5. البته نه پیدایش و نه زوال تمدّنها، مسأله‌اى دفعى نیست؛ یک مسأله‌ى تدریجى و تاریخى است... این نظام اسلامى، نظامى است که یک خطِّ حرکت معقول و منطقى براى خود تصویر کرده است. این سیْرى نیست که بتواند متوقّف شود؛ این سیْرى هم نیست که مراحل گوناگونى که در آن هست، براى آن دائمى و ابدى باشد. یک حرکت تکاملى است.

6. این حرکت عظیم نظام اسلامى و حرکت به سمت آن آینده‌ى آرمانى - که ایجاد تمدّن اسلامى است؛ یعنى تمدّنى که در آن، علم همراه با اخلاق است؛ پرداختن به مادّیات، همراه با معنویّت و دین است؛ و قدرت سیاسى، همراه با عدالت است - یک حرکت تدریجى است. البته پُرهیجان است؛ اما هر کس بداند چه کار مى‌کند. هر قدمى که برمى‌دارد، براى او هیجان‌انگیز است؛ اما این کار عظیم و ماندگار تاریخى، این کارى که سر و کارش با نسلها و قرنهاست، این را نباید با کارهاى دفعى، جزئى و شعارى اشتباه کرد. این کارى است که باید گام به گام، هر گامى محکمتر از گام قبل، با نگاه دقیق نسبت به هر قدمى که برمى‌داریم و با دید نافذ نسبت به مسیرى که طى مى‌کنیم، همراه باشد.

7. براى ایجاد یک تمدّن اسلامى - مانند هر تمدّن دیگر - دو عنصر اساسى لازم است: یکى تولید فکر، یکى پرورش انسان.

8.فکر اسلامى مثل یک دریاى عمیق است؛ یک اقیانوس است. هر کس که لب اقیانوس رفت، نمى‌تواند ادّعا کند که اقیانوس را شناخته است. هر کس هم که نزدیک ساحل پیش رفت و یا چند مترى در آب در یک نقطه‌اى فرو رفت، نمى‌تواند بگوید اقیانوس را شناخته است. سیْر در این اقیانوس عظیم و رسیدن به اعماق آن و کشف آن - که از کتاب و سنّت همه‌ى اینها استفاده مى‌شود - کارى است که همگان باید بکنند؛ کارى است که در طول زمان باید انجام گیرد. تولید فکر در هر زمانى متناسب با نیاز آن زمان از این اقیانوس عظیم معارف ممکن است..... در همه‌ى زمانها این امکان براى متفکّران آگاه، قرآن‌شناسان، حدیث‌شناسان، آشنایان با شیوه‌ى استنباط از قرآن و حدیث، آشنایان با معارف اسلامى و مطالبى که در قرآن و در حدیث اسلامى و در سنّت اسلامى هست، وجود دارد که اگر به نیاز زمانه آشنا باشند، سؤال زمانه را بدانند، درخواست بشریّت را بدانند، مى‌توانند سخن روز را از معارف اسلامى بیرون بیاورند. حرف نو همیشه وجود دارد؛ تولید فکر، تولید اندیشه‌ى راهنما و راهگشا براى بشریّت.

9. شرط دوم، پرورش انسان است. حال در آن‌جایى که فکر و انسان باید تولید شود، ببینید نقش‌آفرینان چه کسانى هستند. این نقش‌آفرینان کسانى هستند که باید بتوانند افکار را هدایت کنند. این یک بُعد قضیه است. چون این راه جز با پاى ایمان و نیروى ایمان و عشق طى‌شدنى نیست، باید کسانى باشند که بتوانند روح ایمان را در انسانها پرورش دهند. بدون شک مدیران جامعه جزو نقش‌آفرینانند؛ سیاستمداران جزو نقش‌آفرینانند؛ متفکّران و روشنفکران جزو نقش‌آفرینانند؛ آحاد مردم هر کدام به نحوى مى‌توانند در خور استعداد خود نقش‌آفرینى کنند؛ اما نقش علماى دین، نقش کسانى که در راه پرورش ایمان مردم از روش دین استفاده مى‌کنند، یک نقش یگانه است؛ نقش منحصر به فرد است. مدیران جامعه هم براى این‌که بتوانند درست نقش‌آفرینى کنند، به علماى دین احتیاج دارند. سیاستمداران و فعّالان سیاسى در جامعه نیز همین‌طور. محیطهاى گوناگون علمى و روشنفکرى نیز همین‌طور.

10. البته در آحاد مردم هم نقش‌آفرینىِ دینى هست؛ از راه امر به معروف و نهى از منکر؛ از راه آماده‌سازى خود براى این‌که در یک جایگاه نقش‌آفرین قرار گیرند.

11. طلبه‌ى جوان وقتى که وارد حوزه‌ى علمیه مى‌شود و درس حوزه را مى‌خواند و برنامه‌ى حوزه را عمل مى‌کند، چشمش به این است که بتواند در این حرکت عظیم مردمى نقش بیافریند؛ نه لزوماً نقشى همانند نقش امام؛ نقشهاى آگاهى‌بخش و هدایت کننده مثل نقش پیامبران. آن‌قدر آدم‌سازى و پرورش انسانهاى والا و باایمان مهم است که اگر یک روحانى همّت خود را صرف کند و در طول زمان بتواند تعدادى انسانِ مناسب و استوار را بسازد، کار بزرگى را انجام داده است.

12.(مانعان تمدن اسلامی) البته هر مجموعه‌اى، هر کشورى و هر جامعه‌اى، در هر زمانى موانع مخصوص به خود را دارد. میان هدفهاى هر ملت، با موانعى که در سر راه او قرار مى‌گیرد و مشکلاتى که او مجبور است با آنها دست و پنجه نرم کند، ارتباط وجود دارد. هرچه هدفها والاتر باشد، مشکلات هم به همان نسبت وسیعتر خواهد بود. هرچه آرمانگرایى وجود داشته باشد، به طور طبیعى چیزهایى در مقابل آن آرمانها صف‌آرایى خواهد کرد. لذا ارتباط مستقیمى وجود دارد.... و اما در نظام اسلامى، این چالشها چیست؟... یک عدّه با اصل دین مخالفند؛ لذا نظامى که بر اساس سیاست دینى استوار شده است، براى اینها یک نظام غیرقابل قبول است. اصل دین را در دل قبول ندارند...... یک عدّه دچار نفاق دینى هستند؛ یعنى نام دین را لازم دارند، عنوان دین را لازم دارند؛ اما حقیقت دین را برنمى‌تابند! اینها هم آن‌جایى که دین با همه‌ى واقعیّت خود، با حضور خود، با اقتدار خود در جامعه ظاهر مى‌شود و نظام تشکیل مى‌دهد و حکومت راه مى‌اندازد، نمى‌توانند آسان کنار بیایند. دیدیم کسانى به نام دین با قرآن و نهج‌البلاغه حرف مى‌زدند؛ اما براى مقابله با مفاهیم حقیقى قرآن و نهج‌البلاغه!...........  یک عدّه علمداران تبعیّت از فرهنگ غرب و فریفتگان به زرق و برق غربى‌اند؛ خودکوچک‌بین‌ها و خودکم‌بین‌ها. خود، یعنى ملت خود، فرهنگ خود، میراث علمى خود، گذشته‌ى خود. تاریخ خود را زیر پا له کردند، براى این‌که بتوانند خودشان را به فرهنگ وارداتى غرب و با همان مفاهیم و با همان اصطلاحات و خطّى که آن فرهنگ و آن تمدّن ارائه مى‌داد، آشنا و نزدیک کنند.... یک عدّه هم قدرت‌طلبانند؛ تشنگان قدرت. کارى به کار دین و اخلاق و اعتقاد و خدا و این چیزها ندارند. براى آنها آنچه در درجه‌ى اوّل مهم است، کسب قدرت است؛ تشنگان قدرت. اینها هم براى نظام اسلامى زمینه‌هاى چالشند. یک عده از کسانى که نمى‌توانند مفاهیم اسلامى را درست درک کنند، اینها زمینه‌هاى چالش نظام اسلامى‌اند....

13.البته همه‌ى کسانى را که اسم آوردیم، معنایش این نیست که اینها با نظام اسلامى معارضه دارند؛ نه. ممکن است معارضه‌اى هم نباشد؛ اما نظام اسلامى نمى‌تواند اینها را نبیند؛ نمى‌تواند حضور اینها را، فکر اینها را، تلاش اینها را، اهداف و نیتها و انگیزه‌هاى اینها را که در کنار آن، در مقابل آن، در میان آن حضور دارند، ندیده بگیرد. حکمت و تدبیر براى نظام اسلامى این است که اینها را ببیند؛ اینها را بشناسد و اینها را علاج کند. علاج، معنایش استفاده‌ى از زور و قدرت نیست. تصوّر نشود که هرجا گفته مى‌شود باید این فکر را یا این کار را علاج کرد، یعنى به زور متوسّل شد؛ نه. زور مال کسانى است که منطق ندارند. مجموعه‌اى که منطق دارد، با حربه‌ى استدلال و منطق کارى مى‌کند که هیچ حربه‌ى دیگرى و هیچ قدرت مادّى‌اى نمى‌تواند آن کار را انجام دهد. بنابراین نیاز به زور نیست.

14.(آفات فعلی کشور که جلوگیری می کند از سرعت بیشتربرای رسیدن به تمدن اسلامی ) یکى از زمینه‌ها، تحجّر است. نگاه نو به مسائل نکردن، گذرانِ تاریخ و تحوّلِ فکر انسانها را ندیده گرفتن، تعالى و ترقّىِ فکر و اندیشه و راههاى زندگى را انکار کردن. این تحجّر است. هر دانشى را که شما نگاه کنید، تعالى و پیشرفت آن دانش، فریادى علیه تحجّر است. ..... در کنار تحجّر، ولنگارى فکرى و عملى. ولنگارى و بى‌بندوبارى، چه در فکر - یعنى این‌که انسان هر آنچه را که در بازار فکر و اندیشه مطرح مى‌شود، بدون ارزیابى، بدون نقّادى و بدون فهم درست با آن مواجه شود و با زرق و برق، این متاع بسیار حسّاس را براى خود تهیه کند - و چه در عمل؛ یعنى نقطه‌ى مقابل تقوا. تقوا، همان ضدّ ولنگارى است. تقوا، یعنى دقّت و مراقبت و مواظبت از این‌که هیچ عملى - چه گفتار، چه کردار، عمل جوارح، حتى عمل جوانح - بدون رعایت موازین انجام نگیرد. این تقواست. نقطه‌ى مقابلش همین ولنگارى و بى‌بندوبارى است. اگر در زمینه‌ى فکر و اندیشه، در زمینه‌ى علوم و در هر زمینه‌اى این ولنگارى باشد، واویلاست! .... تقلید کورکورانه‌ى از غرب بخصوص، این هم یکى از آفتهاست. چون تمدّن غربى از لحاظ علمى پیشرفت داشته است و زرق و برقى دارد، از او کورکورانه تقلید کنند و هر چیزى از آن‌جا آمد، بپذیرند؛ چه فلسفه، چه اخلاق، چه حرفهاى گوناگون.... از جمله‌ى آفتها، طعمه‌جویى است. این آفت بزرگى است. مسند را، مسؤولیت را، مقام اجتماعى را و حتى علم را به عنوان طعمه نگاه کند، براى این‌که بتواند به نان و نوایى برسد. این آفت است. فرصت‌طلبى، راحت‌طلبى و خوى شرارت، از این قبیل است. اینها آفتهایى است که وجود دارد. این زمینه‌هاست؛ زمینه‌هاى درونى، اخلاقى، رفتارى خود ماهاست؛ آن صف‌بندیهاى طبیعى است که در مقابل نظام اسلامى هست... از طرف سوم، دشمن خارجى است. دشمن خارجى نقشش این است که از این امکانات معارضه‌ى با نظام در داخل استفاده کند و آنها را تشدید نماید....

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۱:۴۷
سید مرتضی موسوی نژاد

جبهه ی پایداری و انتخابات ریاست جمهوری

جمعه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۱:۳۸ ق.ظ

در هفته ی گذشته علامه ی مصباح یزدی پرده ی تازه ای از تاسیس جبهه ی پایداری برداشت،که اگر قبل از این موضع گیری ایشان ، قصد قلم زدن در مورد این جبهه ی سیاسی بود،بطور قطع تحلیل متفاوتی در ذهن تحلیل گران رقم می خورد.

برخی از افرادی که کاندیدا شدند من به آنها ارادت دارم و آنها نور چشم من محسوب می شوند اما برای این کار مناسب نیستند. آقایان روی فردی توافق کرده‌اند که بنده از 7سال پیش او را در نظر گرفته بودم ولی به کسی نگفته بودم. ‏بینی و بین الله شهادت می دهم که روی زمین و زیر این آسمان کسی اصلح از آقای لنکرانی نمی‌شناسم.

این صحبت ها نشان می دهد که علامه ی مصباح سال هاست که در پی تشکیل جبهه ی گقتمانی است،که این چنین امروز خود را بروز می دهد و صحیت های دیگر ایشان که در آن جلسه نمی تواند رسانه ای بشود....

اما آنچه که بروز عینی داشت، از 11روز خانه نشینی احمدی نژاد در مقابل فرمان رهبری مبنی بر ابقای وزیر اطلاعات مصلحی خود را نشان داد. .بعد از آن بود که مخالفان مکتب ایرانی مثل صادق محصولی(وزیر کشور دولت نهم و وزیر رفاه دولت دهم) کنار گداشته شدند و به همراه شخصیت هایی مانند باقری لنکرانی(وزیر بهداشت دولت نهم و کاندیدای ریاست جمهوری92)،غلامحسین الهام(سخنگوی دولت نهم و دهم)،آقا تهرانی(نماینده مردم تهران در مجالس هشتم و نهم) ،رسایی(نماینده مردم تهران در مجالس هشتم و نهم)  ، علی اصغر زارعی (نماینده مردم تهران در مجالس هشتم و نهم) ،سید محمدرضا حسینی (معاون وزیر کشور دولت نهم و معاون وزیر رفاه دولت دهم) ،قاسم روانبخش(معاون سیاسی علامه مصباح) و... این جبهه ی سیاسی تشکیل شد.

در همان اول کار هدف خود را مقابل با فتنه و انحراف اعلام کرد که البته مردانی مثل الهام،رسایی،کوچک زاده به خاطر حمایت از دولت دهم از بدنه ی جبهه ی پایداری کنار گذاشته شدند.

این گروه در انتخابات مجلس نهم با عنوان اینکه حاضر نیست با امثال قالیباف و باهنر که ساکتین فتنه هستند در لیست جبهه متحد اصولگرایان وحدت کند،لیست جداگانه ای داد و موفق شد20%مجلس را از آن خود کند.

سازو کار فعلی این جریان سیاسی اینطور است که بعد از تصویب موضوعی در شورای مرکزی،این مصوبه می رود برای بررسی در شورای فقاهتی که قبل از رحلت جانگداز آیت ا... خوشبخت(وی کسی بود که از طرف رهبری کشتی ای ایمن در فتنه ها اعلام شد.)،وی و آیت ا... مصباح در این شورای فقاهتی حضور داشتند،که بعد از آن واقعه فعلا از کسی در جانشینی آیت ا.. خوشبخت نام نبرده شده است.

این جمعیت برای انتخابات ریاست جمهوری کامران باقری لنکرانی را معرفی کرده است و همچنین لیست 70 نفره ای از وزرای پیشنهادی را آماده کرده است.همچنین این گروه کتابی را در ارائه ی برنامه ی پیشنهادی دولت یازدهم آماده کرده است، که دکتر داودی مسئول تدوین برنامه دولت یازدهم جبهه پایداریو معاون اول رئیس جمهور دردولت نهم در این مورد می گوید:

فرمایش مقام معظم رهبری است که دولت بعدی باید نقاط مثبت دولت های قبل را داشته و نقاط منفی را نداشته باشد. تحلیل مثبت و منفی را هم از هوا نمی گیریم، بلکه از خود فرمایش های مقام معظم رهبری می گیریم. باید ببینیم در فرمایش های ایشان چه چیزهایی مثبت و چه چیزهایی منفی تلقی می شوند؟ به نظر می رسد عده ای این جمله را گرفته اند، اما مثبت و منفی را از خودشان تعریف می کنند.

در طرح هدفمند کردن یارانه ها یکی از اصرارهایی که از اول داشتیم این بود که طرح تحول و هدفمندی باید آخرین مسئله باشد. اولین مسئله باید ساختارها باشند و بانک اول از همه قرار بگیرد. گفتیم اولویت بدهید و تا بانک درست نشده است، هدفمندی نکنید. این را من یک بار و دو بار نگفتم، ده ها بار گفتم. چرا؟ چون بانک یکی از ظرف هاست. شبکه اطلاعاتی ای که آقای میرکاظمی انصافاً خیلی خوب و قوی داشت انجام می داد و من تعجب می کنم که چطور میرکاظمی (Fade) شد، درحالی که او داشت کدهای کالایی و کدبندی شرکت ها را انجام می داد. ما جلسات متعددی برای سیستم اطلاعاتی داشتیم. از اداره ثبت اسناد و احوال و وزارت بازرگانی در نرم افزارهای مختلف می آمدند، از نظام بانکی می آمدند، وزارت اقتصاد و دارایی، مالیات، گمرک و... تا نظام اطلاعاتشان را به هم پیوسته کنند.

این قضیه وسط کارها شد، درحالی که ظرف را این می سازد. این ظرف را نساختیم، در ظرفی معیوب سیاست های هدفمندی یارانه ها را اجرا کردیم.

پس یکی از اساسی ترین مسائل، شبکه اطلاعاتی ظرف سازی است که بحث بسیار حساسی است و لازم باشد این بحث را باز می کنیم. مسئله بعد بحث مبارزه با مفاسد است. ما یک آئین نامه دادیم که آنهایی که از مدیرکل به بالا هستند حق ندارند شغل خصوصی داشته باشند. تصمیم گیران اقتصادی کشور نباید خودشان منفعت خصوصی داشته باشند، درحالی که همین الان در مراکز حساس تصمیم گیری کسانی را گذاشته ایم که خودشان تاجر و کارخانه دارند. چنین فردی که نمی تواند برای منافع مملکت تصمیم بگیرد. 

طالب زاده کارگردان سیمنا و تلویزیون در مورد نگاه فرهنگی باقری لنکرانی این چنین می گوید:

شخصیت آقای لنکرانی را به گونه ای می بینم که در صورتی که رئیس جمهور آینده کشور ما شود، انقلاب و کشورمان را به سوی تمدن اسلامی و آن کشور آرمانی که ما به دنبالش هستیم حرکت خواهد داد.... یکی از ویژگی هایی که در ایشان وجود دارد جوانی است، ما در بین کاندیداها افراد صالحی داریم،اما پیر هستند.... من یک شخصیت فرهنگی و سینمایی هستم و نگاه ایشان را در زمینه فرهنگ، نگاه درستی می دانم و انحرافی در نگاه ایشان در مقوله فرهنگ نمی بینم..... کسی که فول پروفسور است و بیش از صد مقاله در مجالت علمی دنیا دارد، این فرد یک شخصیت معمولی نیست، بلکه یک شخصیت برجسته و ممتاز است.... بنده کاندیدایی نمی دیدم که دلم بخواهد و علاقمند باشم برای او فیلم بسازم، اما فیلم انتخاباتی لنکرانی را قرار است بنده و آقای طالبی(کارگردان قلاده های طلا،آقای رئیس جمهور) باهم بسازیم..... من حاضرم برای تبیین گفتمان دکتر لنکرانی با حضور و سخنرانی در مجامع مختلف به او کمک کنم.

از حامیان معروف لنکرانی نیز می توان از حاج مهدی سلحشور مداح معروف کشور نام برد.

آنچه مورد تاکید برخی اعضای جبهه ی پایداری این است که قرار دادن افرادی چون سعید جلیلی،علیرضا زاکانی وحجت الاسلام ابوترابی فرد به عنوان کاندیدای انتخابات تاکتیک برخی از افراد سیاسی است که در این راه هیچ مضایقه ای از خرج بیت المال ندارند وهدفشان شکستن رای باقری لنکرانی است، تا قالیباف شهردار تهران به مقام ریاست جمهوری نائل شود.اما در ادامه ی کار حمایت عجیب علامه مصباح نکات جدیدی را در این راه نشان داد:

  بینی و بین الله شهادت می دهم که روی زمین و زیر این آسمان کسی اصلح از آقای لنکرانی نمی شناسم.من در پیشگاه الهی شهادت می دهم در بین کسانی که در یازدهمین دوره ریاست جمهوری کاندیدا شده‌اند جناب اقای دکتر لنکرانی ‏اصلح هستند و امیدوارم که این شهادت برگ زرینی درنامه 80 ساله من باشد.

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۱:۳۸
سید مرتضی موسوی نژاد

1. اولاً کلمه‌ى «پیشرفت» را ما با دقت انتخاب کردیم؛ تعمداً نخواستیم کلمه‌ى «توسعه» را به کار ببریم. علت این است که کلمه‌ى توسعه، یک بار ارزشى و معنائى دارد؛ التزاماتى با خودش همراه دارد که احیاناً ما با آن التزامات همراه نیستیم، موافق نیستیم. ما نمی خواهیم یک اصطلاح جاافتاده‌ى متعارف جهانى را که معناى خاصى را از آن میفهمند، بیاوریم داخل مجموعه‌ى کار خودمان بکنیم. ما مفهومى را که مورد نظر خودمان است، مطرح و عرضه میکنیم؛ این مفهوم عبارت است از «پیشرفت».

2. در خصوص ایرانى بودن الگو، علاوه بر آنچه که دوستان گفتند؛ که خوب، شرائط تاریخى، شرائط جغرافیائى، شرائط فرهنگى، شرائط اقلیمى، شرائط جغرافیاى سیاسى در تشکیل این الگو تأثیر میگذارد - که قطعاً اینها درست است - این نکته هم مطرح است که طراحان آن، متفکران ایرانى هستند؛ این کاملاً وجه مناسبى است براى عنوان ایرانى؛ یعنى ما نمیخواهیم این را از دیگران بگیریم؛ ما میخواهیم آنچه را که خودمان لازم میدانیم، مصلحت کشورمان میدانیم، آینده‌ مان را میتوانیم با آن تصویر و ترسیم کنیم، این را در یک قالبى بریزیم. بنابراین، این الگو ایرانى است.

3. از طرف دیگر، اسلامى است؛ به خاطر اینکه غایات، اهداف، ارزشها و شیوه‌هاى کار، همه از اسلام مایه خواهد گرفت؛ یعنى تکیه‌ى ما به مفاهیم اسلامى و معارف اسلامى است. ما یک جامعه‌ى اسلامى هستیم، یک حکومت اسلامى هستیم و افتخار ما به این است که میتوانیم از منبع اسلام استفاده کنیم. خوشبختانه منابع اسلامى هم در اختیار ما وجود دارد؛ قرآن هست، سنت هست و مفاهیم بسیار غنى و ممتازى که در فلسفه‌ى ما و در کلام ما و در فقه ما و در حقوق ما وجود دارد. بنابراین «اسلامى» هم به این مناسبت است. 

4. الگو هم نقشه‌ى جامع است. وقتى میگوئیم الگوى ایرانى - اسلامى، یعنى یک نقشه‌ى جامع. بدون نقشه‌ى جامع، دچار سردرگمى خواهیم شد؛ همچنان که در طول این سى سال، به حرکتهاى هفت و هشتى، بى‌هدف و زیگزاگ مبتلا بودیم و به این در و آن در زدیم. گاهى یک حرکتى را انجام دادیم، بعد گاهى ضد آن حرکت و متناقض با آن را - هم در زمینه‌ى فرهنگ، هم در زمینه‌ى اقتصاد و در زمینه‌هاى گوناگون - انجام دادیم! این به خاطر این است که یک نقشه‌ى جامع وجود نداشته است. این الگو، نقشه‌ى جامع است؛ به ما میگوید که به کدام طرف، به کدام سمت، براى کدام هدف داریم حرکت میکنیم.

5.  البته اینکه ما میگوئیم ایرانى یا اسلامى، مطلقاً به این معنا نیست که ما از دستاوردهاى دیگران استفاده نخواهیم کرد؛ نه، ما براى به دست آوردن علم، هیچ محدودیتى براى خودمان قائل نیستیم. هر جائى که علم وجود دارد، معرفتِ درست وجود دارد، تجربه‌ى صحیح وجود دارد، به سراغ آن خواهیم رفت؛ منتها چشم‌بسته و کورکورانه چیزى را از جائى نخواهیم گرفت. از همه‌ى آنچه که در دنیاى معرفت وجود دارد و میشود از آن استفاده کرد، استفاده خواهیم کرد.

6. عرصه‌هاى این پیشرفت را به طور کلى بایستى مشخص کنیم. چهار عرصه‌ى اساسى وجود دارد،

7. عرصه‌ى دوم - که اهمیتش کمتر از عرصه‌ى اول است - عرصه‌ى علم است. در علم باید ما پیشرفت کنیم. البته علم هم خود، محصول فکر است.

8. عرصه‌ى سوم، عرصه‌ى زندگى است، که قبلاً عرض کردیم. همه‌ى چیزهائى که در زندگى یک جامعه به عنوان مسائل اساسى و خطوط اساسى مطرح است، در همین عنوان «عرصه‌ى زندگى» میگنجد؛ مثل امنیت، مثل عدالت، مثل رفاه، مثل استقلال، مثل عزت ملى، مثل آزادى، مثل تعاون، مثل حکومت. اینها همه زمینه‌هاى پیشرفت است، که باید به اینها پرداخته شود.

9.  عرصه‌ى چهارم - که از همه‌ى اینها مهمتر است و روح همه‌ى اینهاست - پیشرفت در عرصه‌ى معنویت است. ما بایستى این الگو را جورى تنظیم کنیم که نتیجه‌ى آن این باشد که جامعه‌ى ایرانى ما به سمت معنویتِ بیشتر پیش برود.

10.  مسئله‌ى دومى که مسئله‌ى اساسى است، قضیه‌ى معاد، قضیه‌ى محاسبه، قضیه‌ى تمام نشدن قضایا با زوال جسم - با مرگ - است؛ این خیلى مسئله‌ى مهمى است؛ این که حساب و کتابى در کار است؛ «فمن یعمل مثقال ذرّة خیرا یره». ملتى که این اعتقاد را داشته باشد و در برنامه‌ى عملى‌اش این معنا باشد که «فمن یعمل مثقال ذرّة خیرا یره. و من یعمل مثقال ذرّة شرّا یره»،در زندگى‌اش تحول اساسى به وجود خواهد آمد. اعتقاد به امتداد نتائج عمل، ایثار و جهاد را معنا میبخشد و منطقى میکند. یکى از ابزارهاى مهم ادیان - که در اسلام به طور واضحى وجود دارد - مسئله‌ى جهاد است. جهاد باید همراه با ایثار باشد؛ والّا جهاد نخواهد شد. ایثار یعنى ازخودگذشتگى. در منطق عقل ابزارى، ازخودگذشتگى یک امر بى‌منطقى است.... باید اینها جزو الگوى پیشرفت بیاید و در پیشرفت یک جامعه معنا پیدا کند. بنابراین مسئله‌ى اصلى، مسئله‌ى توحید و مسئله‌ى معاد است...... بعد مسئله‌ى عدم تفکیک دنیا و آخرت است؛ «الدّنیا مزرعة الأخرة»،(

11. مسئله‌ى دیگر، مسئله‌ى انسان است؛ نگاه اسلام به انسان، محور بودن انسان. این موضوع در اسلام خیلى معناى وسیعى دارد. خوب، پیداست انسان اسلامى با انسانى که در فلسفه‌هاى مادى غرب و پوزیتیویسم قرن نوزده و اینها مطرح است، بکلى متفاوت است؛ این یک انسان است، آن یک انسان دیگر است؛ اصلاً تعریف این دو انسان یکى نیست. لذا محور بودن انسان هم در اسلام با محور بودن انسان در آن مکاتب مادى بکلى متفاوت است. انسان، محور است. همه‌ى این مسائلى که ما داریم بحث میکنیم: مسئله‌ى عدالت، مسئله‌ى امنیت، مسئله‌ى رفاه، مسئله‌ى عبادت، براى این است که فرد انسان سعادتمند شود.

12.  مسئله‌ى بعد، مسئله‌ى حکومت است؛ که باز در این باب هم اسلام نظرات ویژه‌اى دارد. صلاح فردى در امر حکومت در اسلام، یک امر بسیار مهم و اساسى است. هر کسى به هر اندازه‌اى از مدیریت که میخواهد مباشرت کند، بایستى صلاحیت آن را در خودش به وجود بیاورد یا در خودش ببیند و بپذیرد؛ بدون این، عمل نامشروعى انجام داده. عدم علو، عدم اسراف، عدم استئثار، مسئله‌ى مهمى در امر حکومت است. 

13. در خصوص مسئله‌ى اقتصاد، آقایان بحثهاى خوبى کردید. «کى لا یکون دولة بین الأغنیاء منکم» یک معیار مهمى است. مسئله‌ى عدالت، بسیار مهم است. یکى از ارکان اصلى این الگو باید حتماً مسئله‌ى عدالت باشد. اصلاً عدالت معیار حق و باطل حکومتهاست. یعنى در اسلام اگر چنانچه شاخص عدالت وجود نداشت، حقانیت و مشروعیت زیر سؤال است.

14. مسئله‌ى دیگر، نگاه غیرمادى به اقتصاد است. بسیارى از این مشکلاتى که در دنیا پیش آمده، به خاطر نگاه مادى به مسئله‌ى اقتصاد و مسئله‌ى پول و مسئله‌ى ثروت است.....  تولید ثروت در اسلام مطلوب است؛ منتها با نگاه الهى و معنوى. نگاه الهى و معنوى این است که از این ثروت براى فساد، براى ایجاد سلطه، براى اسراف نباید استفاده کرد؛ از این ثروت بایستى براى سود جامعه بهره برد. و بقیه‌ى مسائل فراوانى که وجود دارد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۹۲ ، ۰۶:۴۵
سید مرتضی موسوی نژاد

نگاهی گذرا برنخستین برنامه تحلیلی اصلاح‌طلبان

شنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۲، ۰۳:۰۴ ب.ظ

جمعی از فعالین اصلاح طلب که نامی از عارف،منتجب نیا و کواکبیان و... نیست ، در نامه ای سراسر تناقض به خاتمی برنامه ی خود را اعلام کردند.. در این نامه تاکید زیادی بر موفقیت های اقتصادی دولت سازندگی(تورم50%!!!) و موفقیت های سیاسی دولت اصلاحات(هر 9روز یک بحران!!) شده است.

در فراز دیگری از این نامه با ذکر کلیاتی مانند: 
((خلاقیت‌ها و نوآوری‌های فرهنگی و معرفتی، اهتمام به آزادی کسب و کار، آزادی مبادله، اصلاح سرگیری قوانین مدنی، جزائی، بازرگانی، مالی، سرمایه‌ای و اقتصادی در جهت بهبود فضای سرمایه‌گذاری و کارآفرینی ایجاد زیرساخت‌های اطلاعات و ارتباطات، تقویت نهادهای مدنی، احزاب و رسانه‌ها، ارتقای موقعیت و منزلت ایران در منطقه و جهان)) و بدون ارائه ی هیچ گونه آمار و اسناد مشخصی به تمجید دوران اصلاحات پرداخته شد.دقیقا مشخص نشده است که کجای تعلیق برنامه ی هسته ای ایران ارتقای موقعیت و منزلت ایران بوده است و یا کاهش پی در پی ساخت مسکن در 3سال آخر دولت اصلاحات شبیه بهبود فضای سرمایه گذاری است.

در فراز دیگری اینطور نسبت به دولت هاشمی رفسنجانی اعترافاتی شده است:

بنا به شرایط و اقتضائات اقتصادی و اجتماعی، در سالهای 68 تا 76 ..... اهتمام کمتری به حقوق اساسی ملت و آزادی‌های مصرح در قانون اساسی صورت پذیرفت.

 
و نبود فعالیت مدون اقتصادی نیز بار دیگر اعتراف شده است، این خود نیز تناقضی آشکار با بذله گویی های بالاست.

در سالهای 76 تا 84 نیز با توجه به محوریت توسعه سیاسی، تحرک‌ها و دستاوردهای شایان توجه اقتصادی تحت الشعاع قرار گرفت و توسعه همه‌جانبه بر پایه تقویت جامعه مدنی با موانع مختلفی روبه‌رو شد، ولی نمی‌توان از فرصت‌های توسعه‌ای کم‌نظیری که برای ایران در طول این سال‌ها فراهم شد، به‌آسانی گذشت.

در جای دیگر در تناقض کامل با الگوی پیشرفت ایرانی_اسلامی مثل بسیاری از نقاط مختلف این نامه از توسعه بدون هیچ گونه پسوند اسم برده شده است، که مدل توسعه ی غربی را یادآوری می کند: 
رشد و توسعه تدریجی، مستمر و فراگیر کشور در سالهای 81 و 82 (دوره تدوین سند چشم‌انداز 20ساله) که برخاسته از فرایندهای اصلاحی در عرصه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور پس از جنگ تحمیلی بود، گستره‌های گوناگون حیات اجتماعی و اقتصادی جامعه را در برگرفت که به بخشی از آن‌ها اشاره می‌شود.

جالب تر اینکه سند چشم انداز نیز که از برکات بی نظیر رهبر انقلاب است نیز به نام رشد اقتصادی سال های 81و82نوشته شده است.

دست‌یابی به رشد اقتصادی 7.6 و 7.4 درصدی در سالهای 81 و 82 شاخص گویایی بر تحرک اقتصادی ایران در مسیر توسعه است.

و جالب تر آن جاست که بدانید رشد فوق الذکر ناشی از رشد اقتصادی تمام جهان می باشد،بطوری که رشد مذکور در سال های 81و82 کمتر از میانگین رشد اقتصاد منطقه است.
آثار این اقدامات زیان‌بار به‌گونه‌ای است که شاخص توسعه انسانی در سال 2011 ایران را در گروه‌های پائینی میان سایر کشورها قرار داده است. نرخ بیکاری دانش آموختگان دانشگاه‌ها دورقمی شده است و نمره صیانت و محافظت از مالکیت فکری در ایران میان 144 کشور مقام 112 را به خود اختصاص داده است. کیفیت نظام آموزشی رتبه 94 را دارا است.
اینجا دیگر اصلاح طلبان یادشان رفته است که در دوره ی زعامت آن ها شاخص توسعه ی انسانی ایران در طول8سال12رتبه تنزل یافته است.
 
بیش از نیمی از برگزیدگان المپیادهای علمی از کشور مهاجرت کرده‌اند و در کشورهای توسعه‌‌یافته مانند آمریکا مشغول به ادامه تحصیل هستند. اکنون مهاجرت صاحبان‌فکر، اندیشه و تخصص حالت سونامی به خود گرفته است. بر مبنای گزارش سازمان ملل متحد، ایران رکورددار مهاجرت نیروی متخصص شده است. خروج سالانه 150 تا 180 هزار نفر نیروی متخصص معادل خروج 50 میلیارد دلار از کشور است که رایگان در اختیار کشورهای رقیب قرار گرفته موجبات بالندگی آن‌ها را فراهم می‌‌سازد.

این جا نیز دچار نسیان شده اند و حواسشان نیست که آمار فرار مغزها به نصف نسبت به دوره ی اصلاحات به نصف کاهش یافته است.
 
و اما بررسی راه کارهای آن ها نیز تناقضات زیادی را به همراه دارد.

پذیرش اصل قانون‌گرایی: سوال این است که کجای عملکرد اصلاح طلبان در فتنه88به قانون گرایی شبیه است؟

در تناقضی بزرگ هم پذیرش اصل آزادی و هم پذیرش اصل عدالت را سرلوحه ی کار خود قرار داده اند،که صاحب نظران امر می دانند که در هر جامعه اییک اصل باید به عنوان اصل فرا ارزش قرار بگیرد.به گمان که همین دیروز بود که محمد خاتمی در دانشگاه تهران گفت:اگر دین در مقابل آژادی قرار بگیرد شکست خواهد خورد...اگر عدالت در مقابل آزادی قرار بگیرد شکست خواهد خورد.

و آیا ((پذیرش اصل ثبات اقتصادی و اجتماعی)) با هر 9روز یک بحران که اعتراف محمد خاتمی نسبت به عملکرد دولت وی بود تناسبی دارد؟

واقعیت این است که خاتمی برای حضور در انتخابات باید پاسخ بسیاری از سوال ها را نسبت به عملکرد خود بدهد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۲ ، ۱۵:۰۴
سید مرتضی موسوی نژاد

انتخاباتی تعییین کننده در فضای کشور که تعدد کاندیداها به صورت مشخصی در آن بیداد می کند. به احتمال زیاد ما شاهد حضور8الی15 کاندیدا در انتخابات خواهیم بود.فضای موجود را به خوبی می توان فضای شلخته ی سیاسی در جریان ها نام برد،که جریان های سیاسی دقیق نمی دانند در حال انجام دادن چه کاری هستند و همه منتظر رفتار انتخاباتی گروه های مقابل هستند.برزخ موجود آن جا بیشتر خود را نمایان می کند که در کنار عدم استراژی مشخص سیاسی،زمان اندک تا ثبت نام کاندیداها کار را دشوار تر کرده است.

معرفی مردان اصلی انتخابات ایران و نقاط قوت و ضعف آن ها به نوعی می تواند فضای روشن تری از عالم سیاست ایران در فضای انتخابات نشان دهد. به نظر می رسد افراد تعیین کننده و اصلی فضای انتخابات بدین شرح هستند:

1.آیت ا.. مصباح یزدی 2.اکبر هاشمی رفسنجانی 3. محمد باقرقالیباف 4.محمد خاتمی 5.محمود احمدی نژاد

در این مطلب با ایت الله مصباح یزدی شروع می کنم، تا در روزهای بعد نوبت به اشخاص بعدی برسد.

آیت الله مصباح یزدی:از ویژگی های وی انعطاف ناپذیری و محکم بودن در عالم سیاست است.او متفاوت از دیگران فعالیت سیاسی دارد.مواضع سخت و بدون باز گشت وی شخصیتی خاص از او برای انتخابات ایران ساخته است.مراجعات پی در پی به او برای اقناع وی برای موضع حمایتی یا حداقل عدم موضع منفی در مورد عملکرد و مواضع شهردار تهران، همیشه با علامت منفی پاسخ داده می شد.به عنوان مثال در دیدار با جمعیت ایثارگران در حالی که فدایی با اظهار تاسف بر عدم وحدت بر قالیباف در انتخابات84 این چنین گفت: البته در این میان نیروهای متدین و خواص سیاسی ما بی نقش نبودند، مخصوصاً خواص باید پاسخگو باشند که چرا چنین فرصت هایی را به وجود می آورند که یک عده ای از افراد بتوانند از این فرصت ها سوءاستفاده کنند.

و درجایی دیگردر نقد جبهه ی پایداری این چنین گفت: در انتخابات مجلس نهم، دوستان جبهه پایداری که خود را به شما منسوب می کنند، وقتی که وارد صحنه شدند گفتند که ما نمی خواهیم این وحدت به هم بخورد و می خواهیم که با وحدت کار کنیم و بعد هم گفتند که می خواهیم لیستی بدهیم که حداکثر توافق را داشته باشیم و به نظر من این ها آسیب به اردوگاه متدینین زد!

آیت الله مصباح این چنین پاسخ داد: با حسنظن هم نمی‏توان رفتار ساکتین فتنه راتوجیهکرد...امروز هر ورشکستهای برای فریب ما دم از وحدت می زند...وحدت بدون حجت شیطانی است.

ویژگی دیگر وی حمایت همیشگی اما بدون مصداق از گفتمان جبهه ی پایداری است، که سایه ای سنگین بر روی شخصیت معرفتی،علمی و عرفانی وی گذاشته است که او بارها ثابت کرده وقتی احساس تکلیف کند بدون تکلف و تعارفات سیاسی صحبت خواهد کرد.

نقاط مثبت وی این چنین به شمار می رود:

1.موضع گیری های سیاسی علیه گروه های غیر انقلابی:

الف: وجود نام ایشان در اکثر بیانیه های قبل از انقلاب در حمایت از امام و انقلاب

ب: مواضع صریح علیه دولت اصلاحات  در هنگام انحرافات عقیدتی آن ها و عملکرد ضد اسلامی اصلاح طلبان

ج: مواضع علیه فتنه در انتخابات88 که وی را معروف به عمار رهبری کرد.

د:مواضع تند و صریح علیه جریان انحرافی

ه:مواضع علیه شهردار تهران به خاطر استفاده از اموال بیت المال در انتخابات مجلس نهم و عملکرد غیر قابل توجیه در فتنه88

2.مواضع رهبر انقلاب نسبت به وی:

الف:شخصیت علمی:

 

بنده نزدیک به چهل سال است که جناب آقاى مصباح را مى‌شناسم و به ایشان به عنوان یک فقیه، فیلسوف، متفکر وصاحب‌نظر در مسایل اساسى اسلام ارادت قلبى دارم. اگر خداى متعال به نسل کنونى ما، این توفیق را نداد که از شخصیتهایى مانند علامه طباطبایى و شهید مطهرى استفاده کند، اما به لطف خدا این شخصیت عزیز و عظیم‌القدر، خلاء آن عزیزان را در زمان ما پر مى‌کند. (دیدار دانشجویان شرکت‌‌کننده در اردوى آموزشى-پرورشى بسیج دانشجویى با رهبر انقلاب )

شما باید یک گروه مشاوره‌ى محتوایى از مناسبترین شخصیتهایى که امروز مى‌توانید پیدا کنید، داشته باشید؛ مثلاً از آقاى مصباح دعوت کنید و اصرار هم بکنید؛ یا مثلاً از شاگردان آقاى مصباح دعوت کنید. خوشبختانه یکى از موفقیتهاى آقاى مصباح یزدى در قم این است که ایشان برخلاف خیلى از فضلاى ما که فضلشان در خودشان منحصر مانده، فضلش در شاگردانِ خوب سرریز شده است. (بیانات در دیدار اعضاى گروه ویژه و گروه معارف اسلامى صداى جمهورى اسلامى ایران‌)

 

ب:شخصیت سیاسی:

  بنده به سهم خودم قدر آقای مصباح را می دانم/ این سه جهت در ایشان جمع است: علم، بصیرت و صفا (حضور در خانه ی آیت الله مصباح یزدی)

 

3.حضور تیم های منظم طلاب و دانشجویان ارادتمند به وی در سراسر کشور:

در بین طلبه ها و دانشجویان انقلابی بسیار زیاد هستند کسانی که نظر وی را بعد از نظر رهبر انقلاب تعیین کننده و حتی گاهی اوقات تمام کننده می دانند،که این ویژگی نیز او را بسیار قدرتمند در سپهر سیاست ایران کرده است.

4.شخصیت علمی جهانی:

حضور وی در همایش های جهانی فلسفه از وی نام آشنایی برای فلاسفه ی جهان به جا گذاشته است. بسیاری وی را مبدع مکتب فلسفی جدید می دانند، و حداقل تفاوت وی را با دیگر فلاسف ی اسلامی عصر حاضر مبدع بودن می دانند ، زیرا فلاسفه ی عصر حاضر بیشتر وقت خود را در شرح حکمت متعالیه ی ملاصدرا گذرانده اند.

نقاط ضعف وی نیز این چنین یادآوری می شود:

1.ضد مردمی خوانده شدنش: مخالفان وی، او را ضد مردمی و ضد مردم سالاری دینی می دانند، که شاید سخنرانی وی در همایش جبهه ی پایداری در دی ماه 91 پاسخی به این تهمت ها دانسته شود. وی در آن سخنرانی این چنین گفت: یکی از اشتباهات برخی افراد این است که رای دادن را حق مردم می‌دانند و می‌گویند به هر کس می‌خواهیم رای بدهیم و غفلت می‌کنند که در بینش اسلامی گاهی حق با یک تکلیف همراه است. یعنی هم حق است و هم در کنار آن تکلیف است.

2. حضور کم رنگ سیاسی در فعالیت های سیاسی سال های60الی 76: بسیاری او را به کهنه کاری مردان اول انقلاب نمی دانند، که شاید علت کمرنگ بودن وی در عالم سیاست در سال های60الی76 فعالیت های علمی که ثمره ی آن را در دوران اصلاحات و دوران کنونی قابل مشاهده است.

نهایتا نحوه ی حمایت وی از کاندیدای جبهه ی پایداری تاثیر زیادی بر پیروزی یا شکست این جریان سیاسی در انتخابات 92می تواند داشته باشد

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۲ ، ۱۹:۵۶
سید مرتضی موسوی نژاد