یادداشت روز

بر آن شدم دغدغه هایم را روی کاغذ بیاورم.

یادداشت روز

بر آن شدم دغدغه هایم را روی کاغذ بیاورم.

یادداشت روز

«من المؤمنین رجال صدقواماعاهدواالله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر ومابدلواتبدیلا...»
درمیان مؤمنان ،مردانی هستند که برسرعهد وپیمانی که با خدا بستند ،صادقانه ایستاده اند ، بعضی از آنها پیمان خود را به آخر رسانده ودر راه خدا شربت شهادت نو شیدند و بعضی دیگر در انتظارند و هرگز تغییرو تبدیلی در عهد وپیمان خود نداده اند...
احزاب/23...

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۲۷ بهمن ۹۶، ۰۱:۴۹ - پروژه هوش مصنوعی
    عالی
پیوندها

۴ مطلب در آذر ۱۳۹۳ ثبت شده است

بی شک افزایش اظهار نظرات علیه پدیده ی شوم به اصطلاح ازدواج سفید-بخوانید سیاه-نویدبخش جایابی تفکر پیش گیری قبل از درمان در جامعه ی ماست. نگرانی در مورد ازدواج سفید تا جایی پیش رفته که بسیاری از مسئولان هم از این پدیده اجتماعی ابراز نگرانی کرده اند .           

تعریف ازدواج سفید

بنابر اولین تعریف های دانشنامه ای برای این سبک زندگی، ازدواج سفید سبکی از زندگی مشترک است که در آن دو نفر بدون ازدواج رسمی که در مدارک تشخیص هویت قید شود، با یکدیگر زندگی مشترک تشکیل می‌دهند و متاسفانه همچون همسران رسمی و عقدی با یکدیگر رابطه عاطفی و جنسی برقرار می کنند.

ریشه ی این ازدواج در غرب

 ثمودی متخصص روان شناسی در این باره می گوید: این پدیده نخستین بار در آمریکا و در پی جنبشی پدیدار شد که "جنبش آزادی زن" نام داشت.این جنبش ظاهراً با هدف ایجاد تغییراتی در نظام اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه آمریکا انجام شد و هدف آن برقراری شرایط عادلانه و مساوی برای زنان بود.

 اما آنچه واقعاً اتفاق افتاد پدیده ای بود که بعدها "انقلاب جنسی" نام گرفت و نتیجه آن رواج رفتارهای نابهنجار و بی بند و باری هایی بود که به غلط آزادی زنان نام گرفت.یکی از تبعات این اتفاق برقراری ارتباطاتی بود که خارج از ضوابط قانونی و معیارهای اخلاقی به وجود می آمد بر این اساس ازدواج سفید هم یکی از همین روابط خارج از عرف و غیرقانونی بود که امروز متأسفانه شاهد نمونه هایی از آن در میان جوانانمان هستیم.

 

مراحل ازدواج سفید

این پدیده در دیدگاه دکتر سعید منتظرالمهدی معاون اجتماعی ناجا دارای پنج مرحله است. آن مراحل عبارتند از:

 

1.مرحله آشنایی. در این مرحله دختر و پسر در خیابان یا در مکان‌های دیگر با یکدیگر آشنا می‌شوند، سپس «خودافشاگری» می‌کنند و دردها، محرومیت‌ها و طرد شدن‌های مکرر خود را با یکدیگر در میان می‌گذارند. (اغلب در میان مشکلات و بدبختی‌های خود نیز اغراق می‌کنند تا حس ترحم و دلسوزی دیگری را تحریک کنند.)

 

2.مرحله عاشق شدن. پس از آنکه دوطرف از دردهای بی‌شمار، محنت‌های فراوان  و مصایب پر تعداد خود گفتند، بیش از پیش به یکدیگر نزدیک می‌شوند. این نزدیکی به نوعی عشق منجر می‌شود؛ لیکن نه عشقی که موجب تعالی و رشد می‌شود بلکه عشقی که مترصد جبران محرومیت‌های گذشته است.

 

3.مرحله به هم پیوستن. پس از آنکه طرفین احساس کردند یکدیگر را می‌فهمند تصمیم به با هم زیستن می‌گیرند. لیکن چون به صورت کامل «اجتماعی نشده‌اند» و «وجدان اخلاقی» (سوپر ایگو) قوی ندارند، برای با هم زیستن راه کجروانه و ناهنجار را پیش می‌گیرند.

 

4.بروز تعارض و تنش. نیازی به حجت نیست افرادی که تن به ازدواج سیاه می‌دهند دنیایی سرشار از تعارض، کشمکش و مسائل حل نشده دارند به همین خاطر، در اندک زمانی پس از شروع زیست مشترک، روابط آنها به کشمکش و درگیری می‌انجامد و عشق و عاطفه اولیه به تمامی، رنگ می‌بازد و جای خود را به نفرت، کینه و خودسرزنشگری می‌دهد.

 

5.خاتمه زیست مشترک و احساس شرمساری. زیست سیاه مشترک دیری نمی‌پاید چرا که به‌گونه‌ای ناهنجار شکل گرفته است و لاجرم با ظهور و بروز تعارض‌ها، دو طرف قادر به بهره‌گیری از ساز و کارهای منطقی و عقلانی برای از میان راندن تعارض‌های پدید آمده و اختلافات ظاهر شده، نیستند.

 

دلایل گرایش به ازدواج سفید

از  جمله دلایل شکل گیری این ازدواج مشکلات اقتصادی...بیکاری...و بخصوص قیمت سرسام اور مسکن که هیچ تناسبی با درامد طبقه متوسط ندارد، می باشد.دلیل این که چرا یک چنین روابطی رو به گسترش است فقط اقتصادی نیست و می شود به دلایل دیگری هم   از جمله سست شدن اعتقادات مذهبی لااقل در بخشی از جامعه ....عدم پذیرش مسئولیت توسط نسل جدید....تجرد قطعی بخشی از جوانان بخصوص دختران  و همچنین افزایش مردان تنها و زنان بیوه که ناشی از افزایش طلاق در جامعه است و همچنین استقلال طلبی زنان تحصیل کرده و استقلال اقتصادی انان که یک دلیل عمده است اشاره کرد....ولی هر دلیلی که داشته باشد در یک جامعه اسلامی که اصولا این روابط پذیرفته نمی شود  و زنان در این رابطه بیشترین اسیب را می بینند و اصولا تاوان این نوع روابط را اغلب زنان می پردازند بعنوان مثال فرض کنید زنی در یک چنین رابطه ای بچه دار شود و یا اگر اطرافیان از یک چنین رابطه ای اگاه شوند این زن چه آینده ای خواهد داشت؟

 

پیامدهای حقوقی ازدواج سفید

علی احمدی، وکیل و مشاور حقوقی خانواده در مورد این نوع ازدواج و پیامدهای حقوقی آن می گوید: «چنین رابطه ای زنا تلقی می شود و فرزند ناشی از آن فاقد مشروعیت قانونی است، چون نسبت فرزندی او با پدر قابل اثبات نیست.»

در چنین مواردی اغلب زن به خاطر پرهیز از بی آبرویی به دنبال اثبات رابطه ابویت فرزند و والد نمی رود و حتی اگر ادعا کند که صیغه بوده است، در صورت انکار مرد، ادعای زن، به خاطر ثبت نبودن، قابل اثبات نیست.

در این میان فرزندان بی پدر و بی خانواده ای باقی می مانند که نه آن ها از والدین ارث می برند و نه والدین از آن ها. گرچه سایر حقوق این کودکان چون بقیه کودکان است، اما معمولاً کسی حضانت آنان را بر عهده نمی گیرد، مگر اینکه یک پروسه پیچیده قانونی طی شود. در این موارد سپردن حضانت به مادر محتمل تر است و زن چه از نظر روانی و چه از نظر حقوقی شکست خورده و بلاتکلیف باقی می ماند.

 

در مجموع، ازدواج سفید میکروبی است که تنها موجب آلودگی ذهن مردان و نابودی شخصیت و حرمت زنان می شود و بنظر می رسد علاوه بر کار فرهنگی نیاز به یک برنامه ریزی گسترده و مناسب در جهت آسان سازی ازدواج صحیح و متناسب با فرهنگ ایرانی اسلامی از جمله، ایجاد اشتغال پایدار برای جوانان، مسکن، و ... می باشد.

همین مطلب در پایگاه خبری-تحلیلی سمعک

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۹۳ ، ۱۸:۲۴
سعیده عطائی

آقای امینی شما بازی خورده اید

پنجشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۳، ۱۰:۲۸ ب.ظ

پژوهشگر محترم جناب آقای پرویز امینی

با عرض سلام و تحیت

نامه شما را به شخصیت‌های انقلابی و اصولگرا خواندم، که در پی آن نکاتی را به شما عرض می‌کنم.

1- چرا در نامه شما به برخی از ارکان نظام، اصولگرایان و شخصیت‌های انقلابی نامی از شهردار تهران جناب آقای قالیباف دیده نمی‌شود.

آیا شما وی را اصولگرا نمی‌دانید؟

آیا شما او را انقلابی نمی‌دانید؟

یا مهم‌تر از همه، شما که با نامه خود همه سران اصولگرا را متهم کردید، با حذف نام شهردار تهران (که وی را شخصیتی داخل در پیروان رهبری می‌دانم)، آیا نمی‌خواستید او را در معرض پاسخگویی قرار بدهید؟ آیا این ریشه در تحلیل‌های همیشه پیروز و قطب سیاسی بودن شهردار تهران ندارد؟

2- بنده به هیچ عنوان نمی‌خواهم در مقام تایید یا تکذیب بخش یا تمامی مصاحبه آیت الله محمد خامنه‌ای برآیم، ولی به یاد ندارم شما ـ به هر نوعی که مدنظرتان است ـ به خاطره‌گویی‌های هاشمی که شخصیت امام را بسیار زیر سوال می‌برد و نسبت دروغ به رهبری می‌داد واکنشی از خود نشان داده باشید؟

3- آیا می‌دانید نامه شما در سایت آقای هاشمی هم پوشش داشته است؟ آیا می‌دانید در صفحه اول این سایت فقط اسامی آقایان جنتی، مصباح یزدی و خاتمی آمده است، که نوعی تقابل با هاشمی برای انتخابات رئیس مجلس خبرگان دیده می‌شود؟ این در حالیست که شما نام آقای خاتمی را در پنجمین نام آوردید ولی در تیتر صفحه اول این سایت به اسم سوم انتقال داده شده است و بقیه نام‌ها را در صفحه اول آورده است و این یادآور مطالب نه چندان دور رسانه‌های نزدیک به هاشمی هست که تقابل این سه بزرگوار را با هاشمی نشان می دهند. آقای امینی در واقع شما بازی خورده‌اید.

4- برادر گرامی اکنون شما متهمید که بخاطر مطرح شدن در رسانه می‌خواهید شخصیت‌های زیادی از ارکان نظام و انقلاب را ـ که به زعم شما اگر نسبت به توهین به هاشمی واکنش ندهند ـ زیر سوال ببرید.

در پایان من شما را شخصیتی انقلابی و البته کم‌دقت می‌دانم، ولی دلسوزانه می‌گویم بهتر است هرچه زودتر از خود رفع اتهام کنید.

همین مطلب در سایت های :

خبری تحلیلی سمعک


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۹۳ ، ۲۲:۲۸
سید مرتضی موسوی نژاد

بررسی حقوق زنان سیاهپوست در آمریکا

سه شنبه, ۱۸ آذر ۱۳۹۳، ۰۴:۰۳ ب.ظ

 تحلیلی پیرامون رعایت حقوق زنان سیاهپوست در ایالات متحده آمریکا


درروزهای اخیر بارها وبارها از اخبار می شنویم که دست ناقض حقوق بشر مثل همیشه از آستین کشوری بیرون می آید که حقوق بشر را چون چوب بر سر ملت های دیگر فرود می آورد و آواز دفاع از حق انسانی را با بدترین آوای گوش خراش در چهارسوی جهان طنین می اندازد البته شیطان بزرگ استکبار  نه برای نخستین بار بلکه از روی عادت انسان کشی ، نژادپرستی و زیر پا له کردن کرامت انسانی گرگ صفتانه به جان ملت خود افتاده است ...
اما پایمال کردن حقوق سیاهپوستان علی الخصوص زنان سیاهپوست وزندانی کردن آنها به جرم های واهی واثبات نشده وکتک زدن دانش آموزان دختر چنان ذهن آدمی را درگیر خود می کند که گویی آمریکا در قرن 21 نوع جدیدی از برده داری را باملت خود به آزمون و خطا گذاشته است ... 
                                          

بهتراست جهت  بررسی این موضوع از ماجرای رزاپارکس مادر جنبش آزادی آمریکا شروع کنیم:
رزا پارکس به این خاطر مشهور است که در روز 1دسامبر سال 1955 از دادن صندلی‌اش در اتوبوس به یک مرد سفیدپوست خودداری کرد و در نتیجه بازداشت و جریمه شد. وی در تاریخ آمریکا جایگاه ویژه‌ای دارد و اقدام اعتراض‌آمیز وی در روز اول دسامبر سال ۱۹۵۵ در ایالت آلابامای ایلات متحده ی آمریکا علیه مقررات نژادی نقطه آغاز نمادین جنبش حقوق مدنی سیاهان آمریکا  قلمداد می‌شود. خودداری رزا پارکس از واگذاری صندلی‌اش در یک اتوبوس شهری به یک مرد سفیدپوست و بازداشت متعاقب وی به تحریم گسترده شبکه ترابری همگانی توسط سیاهان منجر شد و به اعتراضات گسترده‌ تر دامن زد.
اکنون لازم است به چند مورد اشاره کنیم و به ذکر نکاتی بپردازیم:
موضوع پایمال شدن حقوق زنان سیاهپوست در آمریکا درسال پیش نیزبه مانند قبل اتفاق افتاد. زن سیاهپوست آمریکایی میریان کاری فقط وفقط به جرم بد رانندگی کردن مقابل دیدگان فرزندش کشته شد و نمایندگان مجلس آمریکا در واکنش به آن فقط دست و پایکوبی کردند! اتفاقی که در داخل کشور ما نیز واکنش بسیاری از فعالان حقوق بشر وحقوق زنان را در پی داشت. اقدامی که نه تنها علیه حقوق زنان سیاهپوست قلمداد می شود بلکه شاهد نمونه های بسیاری از آن علیه همه ی سیاهان هستیم..
اخیرا نیز در پی کشته شدن مایکل براون 18 ساله سیاهپوست در فرگوسن به دست دارن ویلسون پلیس جانی آمریکایی دورنلاکانرزن سیاهپوست 24 ساله در اعتراض به تبرئه ی ویلسون هدف گلوله پلیس قرار گرفت ومتاسفانه چشم چپ خود را ازدست داد...  
                                                     
                                                 
همچنین در همین روزها بود که زن سیاهپوست دیگری که هفت ماهه باردار بود با ضربات بی رحمانه پلیس آمریکا به شکم وصورت خود مواجه شد!
این حادثه در واقع زمانی روی داده است که پلیس همسر این زن را به شدت مورد ضرب و شتم قرار می داد و زمانی که زن برای نجات همسرش به پلیس نزدیک شد آنها وی را به زمین انداختند...
واقعا آیا کسی هست با شنیدن این چند نمونه از خروار جنایات شنیع وضدانسانی فقط به علت سیاهپوست بودن توسط دولت مدعی آزادی ودموکراسی نفهمد که هیبت مترسک گونه آمریکا صرفا برای به رخ جهانیان کشیدن است وبس... در واقع اعلامیه جهانی حقوق بشر که با استناد به آن نداهای حقوق بشری شان گوش فلک را  کرمی کند هم خود شاهدی است براین مدعا که نه تنها این اتفاقات خلاف حقوق بشر است بلکه جنایاتی غیرانسانی است که درکمترجایی از دنیای به اصطلاح مدرن امروز مشاهده می شود.این اعلامیه در ماده 11 خود بیان می دارد                        
«هر شخصی متهم به جرمی کیفری، سزاوار و محق است تا زمان احراز و اثبات جرم در برابر قانون، در محکمه‌ای علنی که تمام حقوق وی در دفاع از خویشتن تضمین شده باشد، بی گناه تلقی شود.»
«هیچ احدی به حسب ارتکاب هرگونه عمل یا ترک عملی که مطابق قوانین مملکتی یا بین المللی، در زمان وقوع آن، حاوی جرمی کیفری نباشد، نمی‌بایست مجرم محسوب گردد. همچنین نمی بایست مجازاتی شدیدتر از آنچه که در زمان وقوع جرم – در قانون – قابل اعمال بود، بر فرد تحمیل گردد.»
این موضوع نشان می دهد که آنها در زمینه رعایت حقوق زنان خصوصا سیاهپوستان علیرغم شعارهای سیاستمدارانه از عقب مانده ترین ملل دنیایند ودولت آمریکا نه تنها حامی تروریست‌های منافق و تکفیری است بلکه خود «تروریست بالذات» بوده و افسادگری به جای اصلاح گری شاخصه او و فتنه گری کارکرد اوست..
خوب است اشاره کنیم به این موضوع که هنوز در کشور به ظاهر توسعه یافته ومدرن آمریکا 16 درصد از مردان براین باورند که مورد ضرب وشتم قرار دادن زنان امری بدیهی و قابل توجیه است !
اعضای هیئت منصفه دادگاههای آمریکا می توانند به صحت واعتبار موارد متعدد تعرض به زنان آفریقایی ، آمریکایی وزنان آمریکای لاتین گواهی دهند..
ازسوی دیگر تفاوت دستمزد میان زنان آفریقایی و آمریکای لاتین ومردان سفیدپوست بسیار زیاد است به طوریکه این مردان به طور متوسط 39 تا 48 درصد بیشتراز زنان سیاهپوست حقوق دریافت می کنند!
واقعا وعلی الانصاف دولتمردان آمریکا برای این جنایات غیرحقوقی و غیر انسانی خود چه توجیهی دارند؟!
آیا وقت آن نرسیده است نهادهای حقوق بشری که دست پرورده خودشان است کمی متوجه  حقوق ملتشان شوند و منتظر یک اتفاق کوچک داخلی در کشورهای دیگر نباشند تاآن را علمی کنند برای پایمال شدن حقوق بشروجهتی برای دستیابی به منافع پلید خود؟
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۹۳ ، ۱۶:۰۳
سعیده عطائی

بسمه تعالی

فضای غبارآلودشبه روشنفکری این باربه قدری واضح خود را نشان داد که با اندکی تأمل ودقت می توان دریافت که افاضات دروغین مدعیان روشنفکری نه تنها تحجر است وچه بساگاهی نیز به تخریب افرادی منجرمی شود که نتوانسته اند انتظارات این افراد را درجهت سرتاپا روشنفکرشدن برآورده سازند.

به هرحال در توضیح ماوقع جریان اخیر باید گفت که چندی پیش ،اجتماع آیینی اصحاب فرهنگ و هنر با نام «سوگ جامه‌ها» با مقتل‌خوانی بهزاد فراهانی، فرزاد حسنی، بهاره رهنما و با مرثیه خوانی حسام‌الدین سراج و رسول نجفیان در برج میلاد پی گرفته شد؛ امامتأسفانه انعکاس گفته‌های بهاره رهنما در مراسم مقتل‌خوانی، با واکنش‌های تندی از سوی برخی اشخاص و ‌رسانه‌ها همراه شد که نشان داد مدعیان روشنفکری به مانند همیشه تفاوت نقد و تخریب را درک نکرده‌اند.!

بهاره رهنما که حین مقتل‌خوانی در برج میلاد اشک می‌ریخت، گفته بود: مقتل خوانی من ادای دین به کودکان بود و خوشحالم که توانستم نذرم را در اینجا ادا کنم. نگران بودم به مراسم نرسم. در راه دعا می‌کردم سعادت این مقتل خوانی نصیبم شود و بتوانم سهم کوچکی در آیین‌های عاشورایی داشته باشم.

وی افزوده بود: من سفیر انجمن حمایت از کودکان هستم و دلم می‌خواست با مقتل خوانی، ارادتم را به کودکان کربلا و کودکان بی‌پناه امروز نشان دهم. من نذری داشتم که امسال ادا شد و مقتل خوانی در برج میلاد، ادای دینی است که با روا شدن حاجتم امشب آن را ادا کردم. امیدوارم روزی برسد که هیچ کودکی اسیر تیرهای خشم نباشد و کودکان ما از گزند خرافه و تعصب دور بمانند.

درپاسخ به انتقادات این افرادوواکنش های تند و مخربشان به حرکت بهاره رهنما جوابیه ودل نوشته های وی درصفحه ی فیس بوک خودسببی شدتا بسیاری از رسانه ها و قلم ها تحلیل های متفاوتی ارائه دهند وبعضی زبان به مدح و بعضی به ذم وی بگشایند.خانم رهنما درپاسخ به یاوه گویی های این افراد بازبان محاوره این گونه نوشت :

«شنیدم حال خیلی‌ها خرابه سر مقتل‌خونی من؛ از بی‌بی‌سی و... بگیر تا خیلی از روشنفکرنماهای دیگه. جوابم فقط به این آدما اینه زیر پرچم حسین (ع) سینه زدن لیاقت می‌خواد. افتخار می‌ کنم که از بچگی این ارادت رو داشتم و دارم.

جالبه که حتی مصاحبه با تلویزیون رو به خاطر همین حواشی بعد برنامه حذف کردم و انجام ندادم اما نمی‌دونستم هنوزم آدمایی هستن که به خاطر اعتقاد مذهبی که خیلی شخصیه، توهین می‌کنن و به اسم دموکراسی فحاشی می‌کنن و آنقدر وقاحت دارن که علمداری امام حسین (ع) رو تحجر بدونن.

بازم تأکید می‌کنم من افتخار می‌کنم به خواندن مقتل حضرت رقیه در محرم سال هزار و سیصد و نود و سه شمسی و نذر کردم تا زنده ام برای همه کودکان مظلوم در جنگ و به عنوان سفیر انجمن حمایت از حقوق کودکان مقتل حضرت رقیه رو برای مردم بخو‌نم. یا حسین‌».

خب اما نظربه سخنان خانم رهنما وپس لرزه های آن لازم است به ذکر نکاتی پرداخته شود:

اولا اینکه مفتخریم جامعه ی هنری ایران باسراسر جامه ی روشنفکری ای که برتن خودپوشانده است نسبت به افرادی که صرفا داعیه ی روشنفکربودن دارند چنان دهن کجی می کند وآتشین پاسخ می گویدکه خانم رهنما هنرپیشه ی زن معروف ایرانی درپایان درموردشان چنین می نویسد:

« به احترام صاحب مجلسی که بخاطرش به من هتاکی شد به احترام آرامش خانواده و دوستانم و اینهمه طرفدار بزرگوار از طیف های مختلف جامعه آخرین پست را در مورد این جنگ سایبری سازماندهی شده مینویسم اول اینکه خدا را شکر میکنم که دست دشمنم و قصدش را خواندم و روشن شدم. دوم اینکه حسین معززی نیا سردبیر بیست و چهار که متاسفانه این روزها سرطان خون دارد دیروز خواندم که نوشته بود این روزهای بیماری ، چشم من را بر محبت آدم های بسیاری گشود که اگر این فرصت نبود شاید حسش نمیکردم منهم به خداوندی خدا از این دشمن هدفمند ممنونم که خَیل عظیم طرفداران بزرگوار مرا با طیف گسترده شان به من نشان داد، دوم اینکه به حکم پیامبر مهربانی إیمان دارم که گفت بخدا قسم اگر همه آدمها جمع شوند تا کسی را به زمین بزنند و خدا نخواهد چنین نمیشود و اگر همه آدمها جمع شوند و بخواهند کسی را بالا ببرند و خدا نخواهد باز هم این امر غیر ممکن است پس تلاش من و ما هیاهوی بسیار است برای هیچ ، در این مدت منی که چون آنان ادعای روشنفکر ی ندارم جز یک تنوره چی چیزی نگفتم نه با بدنش و قدش و نه با کم مویی و دماغش من تنوره چی خواندمش چون فریاد های قلمش من را یاد تنوره کشیدن دیو های داستان های بچگی می انداخت که هرگز باورم نمیشد روزی واقعی باشند آخر از همه اینکه من مظلوم نما نیستم اما ظلم ستیز چرا به شدت هستم تا الان حکم بر من به روشن سازی و دادن جواب بود و از این چالش لذت هم بردم و بسیار آموختم اما خوب من بعد اگر ادامه دهم به نازنینم و اینهمه مردم بزرگواری که دوستم دارند ظلم کرده ام پس می سپارمش او و سازندگان این موج را به گلوی تیر خورده سه ساله امام حسین(ع) که تا به امروز هرگز چنین نکرده بودم و بخاطر عزیزانم و خانواده ام هر چقدر هم این جنگ سازماندهی شده روانی تان را ادامه دهید نه میخوانم، نه جواب میدهم گاهی واقعا آخرین سنگین سکوت است ،پیگیری قانونی هم اگر بجایی رسید که رسید و اگر نرسید حتما دلایلش را اگر زنده ماندم خواهم گفت و خواهم نوشت به سوالات و اطلاعات غلط یا حتی درست هم در این مورد جوابی نخواهم داد به جای خوبی سپردم تنوره چی و یارانش را حالا آنچه بین ما حکم میکند حقانیت اعتقادات من است و بس مادر بزرگم را خدا بیامرزد همیشه میگفت در اوج خشم دست را به علامت الله اکبر بالا ببر و بگو الله اکبر و همه چیز را به بسپار و باقی را پشت سر بیانداز این آخرین جواب بود و ...الله اکبر.»

ثانیا درتوضیح این مطلب وروشنگری این موضوع بایدگفت که  :

ارزش های دینی و آیینی در جامعه ی اسلامی کاملا پدیده ای اجتماعی وحتی سیاسی بوده ونبایدآنرا صرفا به عقاید شخصی مربوط دانست وبخاطر دخالت دراین جنبه روشنفکرنمایان را سرزنش کرد واین همان چیزی است که درنوشته های خانم رهنما نیز دیده می شود که جادارد به ایشان نیز این موضوع را گوشزد کنیم که نباید گذاشت سکولاریسم دنیامدار شکست خورده ی غربی ، برروح جامعه ی متدین ما وعلی الخصوص هنرمندان و بازیگران غالب شود.درواقع خطری که ازاین جانب ما احساس می کنیم مربوط به همین جنبه است چراکه سکولاریسم هم به معنای مخالفت صریح بادین نیست بلکه در جامعه ی سکولارهم اعتقادات دینی تا زمانی که صرفا به اعتقادات شخصی مربوط باشد محترم است. مروجان این اندیشه باید بدانند که اگرچه براساس آموزه های سکولاریستی دینداری تکلیفی برعهده افراد جامعه نیست وامری دلخواهانه و داوطلبانه است اما این اندیشه نه تنها باروح اسلام سیاسی واسلام ناب محمدی همپوشانی نمی کند بلکه تضادآن حتی در بحث نهضت عاشورا وحرکت تاریخی امام حسین (ع) ویاران ایشان نیز به عینه خود را نشان می دهد. مقام معظم رهبری نیز درتذکراین مطلب به هیئات مذهبی و عشاق امام حسین (ع) فرموده اند:

«هیئتها نمیتوانند سکولار باشند؛ هیئتِ امام حسینِ سکولار ما نداریم! هرکس علاقه‌‌مند به امام حسین است، یعنی علاقه‌‌مند به اسلام سیاسی است، اسلام مجاهد است، اسلام مقاتله است، اسلام خون دادن است، اسلام جان دادن است؛ معنای اعتقاد به امام حسین این است. اینکه آدم در یک مجلس روضه یا هیئت عزاداری مراقب باشد که مبادا وارد مباحث اسلام سیاسی بشود، این غلط است. البتّه معنای این حرف این نیست که هر حادثه‌‌ی سیاسی در کشور اتّفاق می‌‌افتد، ما باید حتماً در مجلس روضه آن را با یک گرایش خاصّی - حالا یا این طرف، یا آن طرف - بیان کنیم و احیاناً با یک چیزهایی هم همراه باشد؛ نه، امّا فکر انقلاب، فکر اسلام، خطّ مبارکی که امام (رضوان الله علیه) در این مملکت ترسیم کردند و باقی گذاشتند، اینها بایستی در مجموعه‌‌ها و مانند اینها حضور داشته باشد.»

ثالثا پیرامون همین بحث باید یادآورشد که علمداری برای امام حسین وزیرپرچم امام حسین بودن صرفابا مقتل خوانی احیا نمی شود و بهتراست خانم رهنما وافرادی مثل ایشان که شاید اعتقادات مذهبی شان را در گوشه ای از پازل زندگی شخصی شان قرار داده اند با نگاهی به سیره ی ائمه ی اطهار(ص) وحرکت تاریخی امام حسین نه تنها به این پدیده بارویکردی اجتماعی و سیاسی بنگرند که این واکنش ها و انتقادات نیز برآن صحه می گذارد ، بلکه درعقاید سیاسی خود نیز تجدیدنظرکنند وتوجه کنند که اگردر سپاه محمد(ص) وزیرپرچم حسین (ع) بودن لیاقت می خواهد درمقابله بودن باافرادی که حرمت امام حسین (علیه السلام) را هم نگه نداشتند هم لیاقت میخواهد. درواقع حامی فتنه وفتنه گران نبودن هم لیاقت می خواهد.خوب است پاسخ ها وواکنش های تند خودرانسبت به کسانی نیزابراز بدارند که درروز عاشورای سال 88احترام سرور و سالار ما را نگه نداشتند وبا کف وسوت وهلهله زیرپرچم یزید نقش بازی کردند. این افراد نه تنها مبارزه با دین وعقایدمذهبی را در عرصه ی زندگی شخصی افراد متدین جامعه ی ما به نمایش نگذاشتند بلکه این اقدام پلیدرا به خیابان ها کشاندند وارزشهای میلیونها انسان مسلمان وشیعه را پایمال کردند.

اماباوجود همه ی اینها بسیار خرسند وخشنودیم که این بارخانم رهنما رسانه ای شد برای پاسخ کوبنده به روشنفکرنماهایی که سلاحی جزآموزه های سکولاریستی ولائیک غیرعلمی وشبه علمی خود ندارند وبه نام دموکراسی و روشنفکری گاهی سرازبرف بیرون می آورندوتریبون بدست می گیرند وطبق عادت مألوفشان ارزش های مقدس دینی را به سخره می گیرند. امیدواریم  که انشاءالله جامعه ی بابصیرت وانقلابیمان وخصوصا جامعه ی هنری روز به روز در راه احیای ارزشهای حسینی وعاشورایی به معنای تام کلمه گام بردارندوموجبات ناراحتی وخشم این افراد را بیش ازپیش فراهم آورند وبرتعداد واکنش هایشان بیفزایند که آنروز همان روز موفقیت وپیروزی ماست...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۳ ، ۱۱:۲۶
سعیده عطائی